محدودههای زندگی و توانایی انسان هر روز بیشتر و بیشتر شکسته میشود. چیزی که دیروز غیرممکن بود امروز ممکن میشود و چیزی که امروز بعید است فردا در دسترس همگان قرار میگیرد. اما همگانی که از زندگی فردا برخوردار میشوند اندکی از مردم امروز هستند که حقایق آشکار نشده را یافتهاند و پذیرفتهاند. و نیز این تجربهها بیانگر حقیقتی دیگر است و هر یک از چنین تجاربی روزنهی جدیدی را بر ما میگشاید که از طریق آن میتوانیم حقیقت انسان را از زاویهی جدیدی ببینیم و یا اگر اهل تجربه باشیم، تجربه کنیم. اما حقیقت انسان. به راستی همهی نشانهها و وقایع حدّشکن آن را اینطور بیان میکنند: حقیقت انسان نامحدود است. و هر که این حقیقت را دید، به اندازهی نگاهش، به آن پیوست و در آن حل شد. انسان میخورد، میخوابد، بازی میکند، میجنگد، تولید مثل میکند و همنوع خود را میکُشد، در ضعفها گرفتار میشود، خرد میشود و میمیرد. این ظاهرِ انسان است. موجودی ضعیف، سطحی، تکراری، خسته، محدود و ناتوان. و باطن انسان: خالق انسان بیش از همه مخلوق خود را میشناسد. در واقع این تنها نظری است که دربارهی انسان حقیقت دارد . در کلام الهی اینطور آمده که خداوند از روح خود در او دمید، اسماء را که رازها و کلیدهای هستیاند به او آموخت و در او کاشت. او را جانشین خود در زمین ساخت. به فرشتگان و ملائکش فرمان داد تا در برابر بزرگی او سجده کنند. آسمانها و زمین را به تسخیر و تحت فرمان او درآورد. او را مثل الله قرار داد و فرمود شبیه به خودم باشد. و فرمود همه چیز را برای تو آفریدم و تو را برای خودم و به او وعده داد که دعایش را مستجاب میکند و اگر خوانده شود پاسخ میدهد. «ای بندهی من. مرا بپرست و تسلیم من باش تا تو را مانند خود گردانم. من خدای زندهای هستم که هرگز نمیمیرم و مرگ و نیستی در من راه ندارد. تو را نیز زنده و جاودانه خواهم ساخت. من توانگر (مطلق) هستم که فقیر و نیازمند نمیشود) و از همه چیز و همه کس بینیاز است (تو را نیز چنان توانگر سازم که هرگز فقیر و نیازمند نشوی. من هرگاه چیزی بخواهم به وجود میآید. میگویم باش و میشود، تو را نیز مانند خود گردانم که هر گاه چیزی بخواهی، بگویی باش و آن بشود». و باز اشاره فرمود: «ای داوود! به قومت از جانب من ابلاغ کن که هر کدام از بندگانم را که به طاعت خود امر کنم و او اطاعت کند، بر من حق است که من نیز از او اطاعت کنم و او را در اطاعت خود یاری دهم. اگر چیزی از من بخواهد، به او بدهم و اگر دعایی کند، اجابت کنم. اگر به من توسل جوید، او را حفظ کنم و اگر از من طلب کفایت نماید، همهی اُمورش را کفایت کنم. اگر به من توکل نماید، او را حفظ کنم و اگر همهی مخلوقات قصد او را کنند، در برابر آنها حایل شوم». از وبلاگ روح زای: http://roohzaee.persianblog.ir |