شـعر وادبـیات /هـنری -اجتماعی - جستجوگر(f.sh)

شعر وادبیات از شاعران همراه با مطالب گوناگون

شـعر وادبـیات /هـنری -اجتماعی - جستجوگر(f.sh)

شعر وادبیات از شاعران همراه با مطالب گوناگون

لالائی ...سروده ی فرزانه شیدا -ف.شیدا

 
لالا گل پونه  دل  ، از غمها به زندونه
 
برای عاشقی کردن، تواین دنیای ویرونه
 
دیگه شوقی نمیمونه
 
دیگه شوقی نمیمونه
 
 
لالا گل سرخم ، نمونده سرخی رخ هم
 
نه شرم از بی وفائی ها ، نه حُجّبی بر رخ وگونه
 
تو دنیای تباهی ها ، دل هر آدمی خونه
 
دل هر آدمی خونه!
 
 
لالا گل سوسن ، توُ این دنیای تواین برزن
 
تمومه قصه ها مردن ، دلااز بسکه   حیرونه
 
دیگه آوای هر قلبی ، چه غمگینه چه محزونه!
 
 
 
لا لا شقایقها ، امید قلب عاشقها
 
توُ این دنیای دیونه ، دل عاشق چه پنهونه
 
سکوتش گریه ی قلبه ، همش درخود پریشونه
 
همش درخود پریشونه
 
 
لالا گل یاسم ، نسیم عطر احساسم
 
توُ دنیای غم و ماتم ، همه دلها چه داغونه
 
به شبها رهگذر درغم ، دیگه شعری نمیخونه
 
دیگه شعری نمیخونه
 
 
لالا گل خنده ، گل مادر که فرزنده
 
برای خواب وآرومت ، دل مادر چه مجنونه
 
همه شادی ورنج تو، تماما بر دل اونه
 
تماما بر دل اونه!
 
 
لالا گل عشقم ، نبینم در نگاهت غم
 
به هر قطره به هر اشکت ، دلم با غم هراسونه
 
دلم  معنای بودن،  به لبخند تو میدونه
 
به لبخند تو میدونه!
 
 
بخواب آروم لالا ، تو دلبندم گل زیبا
 
اگرچه زندگی سخته  ، همه رنجش روی شونه
 
لبات وقتی که می خنده ، برام دنیا چه آسونه
 
برام دنیا چه آسونه!
 
 
یکشنبه ۱۹ خرداد۱۳۸۷
 
سروده ی فرزانه شیدا
نظرات 3 + ارسال نظر
assar دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:52 ق.ظ

سلام
من به طور اتفاقی که دنبال واژهای میگشتم به سایت شما برخورد کردم و به حرفهائی که درباره سخن و واژه گفته بودید رسیدم بسیار زیبا وکاملان دقیق بود و دیدم کسی هم هست مثل خودم درباره ان کمی گذری هر چند کوتاه داشته است و این شعری که درباره سخن و واژگان نوشتم رو به شما تقدیم میکنم

assar دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:05 ق.ظ

زبان به کام و سخن به پرده کمین بر
که نبر کس را به عرش و نه به فرش در
مطلب به دفتر جان روان کن نگهدار
خط به خط بخوان و درس عبرت کن به سر
چه سخن بازان امدند و زود رفتند
بی انکه بیاموزند ز صحبت چیزی چو هر
سطر سطر عالم همه عیان است
چه حاجت به بیان گر نباشی کور وکر
شاید ز صحبت تو کسی را رسد گزند
زبان به دندان گیر تا نبینی دیده کس تر
کلامی که به دل نشیند در پی حادثه نیست
در خردی بود که پیر عمری داده به پر
نگین اعتبار دهد به انگشتر دست
چو بیفتد نه به او اعتبار ماند و نه به زر
وای از ان روز که عصار زبان شود تیز
در نوک پیکانش نرسد غیر از زهر شر

سیاوش شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:45 ب.ظ

وبلاگت جالبه آفرین موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد