جنسیت گمشده در مطالعات دین/ ژانت اسکای*/ برگردان: نریمان رحیمی |
برگردان: نریمان رحیمی
آیا ما نیازی به یک نگاه و منظر (پرسپکتیو) جنسیتی درباره ی دین داریم؟ آری، چون چنین منظری کمک می کند تا نگاه مطالعات دین ( Religion studies) از آسمان به زمین آورده شود . کمک می کند تا جایگاه دین را در زمینه ی اجتماعی آن – جایی که به آن تعلق دارد- بگذاریم و آن را فقط در ابعاد الهی و مقدس آن بررسی نکنیم. بحث می کند که در رابطه با فهم و برداشت ما از انسان، فرهنگ، دین و جامعه مطرح می شوند. در رابطه با اینکه واقعیت های ساخته و پرداخته شده ی انسانی، مسائلی چند جانبه هستند. ادیان، مملو از تضادها و تناقضات، سرکوب ها، جنگ قدرت و بده بستان بر سر آن هستند. همین ها هستند که تاریخ دین را جالب توجه می کنند. موضوع ادیان درباره ی انسان ها و پدیده های فرهنگی است: درباره ی دلتنگی ها، رویاها، اشتیاق ها؛ درباره ی هنر، زیبایی شناسی، قدرت و سیاست؛ درباره ی خدایان در آسمان و انسان ها بر روی زمین و درباره ی قدرت های تهدیدکننده ی زیرزمینی است. تاریخ دین یک دروازه ی منحصر بفرد برای مطالعه ی فرهنگ انسان و تاریخ ذهنیت انسانی است. این نوع نگاه به تاریخ ادیان باعث می شود که نگاه پر اغماض و آرمانی به دین به کناری گذاشته شود و زمینه برای یک مطالعه ی انتقادی فراهم شود. مسئله بر سر زیبا و آرمانی بودن ادیان، بر سر شکوه و جلال آنها و یا ماهیت (essence) آنها و وجود مقدس نیست بلکه مسئله بر سر عریان کردن آن زیبایی شناسی و عریان کردن همه ی آن چیزهایی ست که ادیان را در یک جایگاه دست نیافتنی و خالص و پاک قرار می دهند. مسئله بر سر دست یافتن به ساختارهای انسان-ساخته ی موجود در تاریخ ادیان است . ساختارهایی که پیش از هر چیز مربوط به جنسیت و بنابراین مربوط به قدرت و در بسیاری مواقع مربوط به طبقه می شوند. نه به این معنی که باور دینی، زیبایی شناسی دینی، شاعرانگی و رویاها حضور ندارند ، بلکه به این معنی که این ها چون در زمینه ی جدیدی قرار می گیرند، بصورت دیگری توصیف و بیان می شوند.
سخن می گوید و صدای دین و صدای کسی که به نام دین سخن م ی گوید مسئله ی کم اهمیتی نیست. دین در یک دایره ی قدرت سخن می گوید، جایی که سخنگو اقتدارش (authority) را از چیزی که درباره ی آن سخن می گوید بدست می آورد. یک روحانی از خداوند حرف می زند و برای همین اهمیت او بیشتر می شود. یک روحانی درباره ی قوانین خداوند، وحی و دستورات او حرف می زند و از این طریق روی زندگی انسان ها تاثیر می گذارد. انسان ها به سخن دین گوش فرا می دهند و بدین ترتیب روایت ها شکل می گیرند و حیات جدید و تفسیرهای جدید پدید می آیند. مسئله، شاید بر سر وحی باشد، ولی بر سر قدرت هم هست. قدرت برای کنترل و گذاشتن حد و مرز برای زندگی انسان ها. این یکی از پیامدهای ایمان است. این یکی از نتایج راه ها و روش هایی است که انسان ها بوسیله ی آنها به اجتماع شان نظم می بخشند. و دینی است. اینکه موضوع دین درباره ی خداوند است، مسئله، همزمان درباره ی چگونه سازمان دادن انسان ها و اجتماع هم هست. بنابراین موضوع بر سر اقتصاد و فضای اجتماعی هم هست، بر سر داشتن فضایی برای گفتن و تاثیر گذاشتن. ا گر انسان ها بخواهند نظر خودشان را ابراز کنند، اگر بخواهند خودشان را از طریق نوشتار و گفتار نمایان کنند، آنها باید فضایی برای این کار داشته باشند. باید اقتصادی فراهم باشد تا آنها بتوانند صدای شان را به گوش دیگران برسانند. مسئله بر سر قدرت است؛ بر سر مبارزه برای فضای اجتماعی و اقتصادی است. فضایی برای گفتن، برای عمل کردن، برای تفسیر کردن، برای عقیده داشتن. فضایی برای داشتن حق مشارکت. که در یک اجتماع، جنسیت چگونه در زندگی انسان ها درک می شود و واقعیت می یابد. ظلم و سرکوب زنان، نه بخاطر شرایط طبیعی (natural)، بلکه بخاطر روابط اجتماعی و تاریخی است . یک نگاه از منظر تاریخی به جنسیت، به ما نشان می دهد که جنسیت و مفهومی که از آن داریم، یک موضوع ایستا و تثبیت شده نیست، بلکه ساخته و بافته (contextual) شده است. این مسئله است که مطالعات دین امروزه باید آن را بررسی کنند، درست از این جهت که دین، انسان ها را به جنسیت های مختلف با امتیازها و مناطق قدرت متفاوت تقسیم می کند. بگذارید نگاهی به بخش کوتاهی از قرآن بیاندازیم. سوره ای از قرآن که اختصاصا درباره ی زنان آمده و عنوان آن هم "زنان" (سوره ی النساء) است. ما در قرآن سوره ی دیگری که مختص مردان باشد پیدا نمی کنیم. اگر ما قرآن را با یک نگاه نقد جنسیتی بخوانیم، می بینیم که "تو"، که خداوند هر بار با او سخن می گوید، یک مرد و یا مردان متعلق به آن فرهنگ است . مردان هستند که دستورات مربوط به رفتار با زنان را دریافت می کنند، همانطور که در سوره ی ۴ آیه ۳۴ آمده است: براى بعضى نسبت به بعضى دیگر قرار داده است، و بخاطر انفاق هایى که از اموالشان (در مورد زنان) مىکنند. و زنان صالح، زنانى هستند که متواضعند، و در غیاب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى که خدا براى آنان قرار داده، حفظ مىکنند. و (اما) آن دسته از زنان را که از سرکشى و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید! (و اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دورى نمایید! و (اگر هیچ راهى جز شدت عمل، براى وادار کردن آنها به انجام وظایفشان نبود،) آنها را تنبیه کنید! (واضربوهن - مترجم) و اگر از شما پیروى کردند، راهى براى تعدى بر آنها نجویید! (بدانید) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترین قدرتهاست.)" ** با منافع خاصی سخن می گویند. شکی وجود ندارد که در اینج ا چه کسی وسیله و ابژه ی ِ چه کسی است. م رد در جایگاه بالاتر قرار گرفته است و زنان وسیله و ابژه ی اویند. ولی ما چشممان را هم بر روی این نمی بندیم که متن درباره ی مردان چه می گوید. متن، مسئولیت و وظایف خاصی را در عوض بعهده ی آنها (مردان) می گذارد. این متن مقدس، به این ترتیب نقش ها و وظایف خاصی را بعهده ی زنان و مردان می گذارد. جداگانه برای زنان و مردان سخن میگوید. در روایت «پیدایش» در انجیل هم، این مرد است که در ابتدا وجود دارد و از اوست که زن خلق می شود. م رد وظیفه ی نام نهادن بر همه ی مخلوقات عالم را بعهده دارد، و بنابراین نسبت به تمام آن مخلوقات، جایگاه بالاتری دارد. پس از آن است که زن خلق می شود و به این ترتیب در مرتبه ی پایین تر قرار می گیرد. وضعیت بدتر می شود وقتی که پس از خلقت، طوفان نوح پیش می آید و این زن است که تقصیر به خشم آوردن خداوند، به جانب او گذاشته می شود. بی طرف هستند. بعنوان پژوهش گران رشته ی مطالعات دین، ما باید بدنبال معنی و اهمیت این موضوع، هم در وقت تدوین آن متن دینی و هم در زمان حاضر باشیم. ما باید به متون دینی، هم از منظر زمان بوجود آمدن شان نگاه کنیم و هم اینکه از چه راه ها و روش هایی این متون در زمان های مختلف مورد استفاده قرار گرفته اند. ، دارد؟ اگر بیشتر کتاب های رشته ی مطالعات دین را آنطور که امروز وجود دارند قبول کنیم، موضوع دین، انسان ها و رابطه ی آنها با وجودی الهی، مقدس، منحصربفرد و در بالاترین جایگاه است. موضوع دین، درباره ی انسان های دین دار است. انسان هایی بدون جنسیت یا طبقه ی اجتماعی. برای همین است که می شنویم بعنوان نمونه: مسلمانان برای ادای نماز جمعه به مسجد می روند. ولی اینطور نیست. مردان مسلمان هستند که به نماز جمعه در مسجد می روند. زنان در جایی که چنین اجازه ای داشته باشند، باید در عقب صف جای بگیرند. اسلام دستوری دینی دارد که بر طبق آن نماز جمعه در مسجد برای مردان جاری می شود. برای زنان، قوانین و استثنائات مربوط به خودشان وجود دارد. و همینطور می توانیم درباره ی دیگر سنت های دینی ادامه بدهیم و قوانین دینی جداگانه ای را که برای دو جنسیت تعیین شده اند پیدا کنیم. بطور کلی درباره ی موضوع قدرت صحبت کرده است. مطالعات دین درباره ی کسانی صحبت کرده است که قدرت تصمیم گیری را در اختیار دارند، آنها که کار تعیین هنجارها و باید و نباید های دینی را بعهده دارند. به این صورت است که تفاوت ها در سنت پدید می آیند و به این صورت است که مطالعات دین در تقویت این تفاوت ها موثر هستند. تعلق دارند، همانطور هم آنها دارای یک جنسیت هستند. اگر ما کمی روی پوسته ی مفهومی مانند " انسان دینی" (homo religious) را خراش بدهیم، نشان داده می شود که این "انسان دینی"، یک «مرد» از طبقات بالای جامعه است. در کتاب های درسی نوشته می شود حضور دارد و هر بار بعنوان "انسان متدین" خودنمایی می کند. در آن کتاب هایی هم که نگاه جنسیتی توانسته ظهوری پیدا کند، ا غلب با رابطه ی عجیبی رو به رو هستیم: در پایان، با فصلی درباره ی موضوع زنان در آن دین
مشخص برخورد می کنیم. ؟ آیا »انسان» یک مرد است؟ یا اینکه دین در واقع برای مردان و درباره ی آنها بوده است و زنان همیشه بعنوان یک "فصل اضافی" مطرح شده اند؟ ما تا پیش از اینکه به بخش مربوط به زنان برسیم، آن دین متعلق به چه کسی بوده است؟ آیا ما تا پیش از رسیدن به بخش زنان، دینی متعلق به عموم مردان را نخوانده ایم؟ ما به ندرت درباره ی دین دهقانان یا کارگران می شنویم. نه، ما بیشتر درباره ی دین نخبگان جامعه می شنویم، درباره ی آن متخصص امور دینی، آن مومن ترین مردی که می توانیم فکرش را بکنیم. ما همیشه با دین در آرمانی ترین شکل آن سر و کار پیدا می کنیم. درسی دانمارکی درباره ی بودائیسم می آوریم. در آن کتاب می خوانیم:
از یک طرف آنها بصورت افراد برابر با مردان تلقی می شوند، و بوده اند زنان روحانی که به مرتبه ی قدیسان رسیده اند. از طرف دیگر در آسیا، جایی که بودائیسم در آن گسترش پیدا کرده است، زنان بطور سنتی زیر دست مردان تلقی شده اند. به زنان – بخاطر زن بودن- بعنوان مایه ی گناه نگریسته شده است، گناهی که زنان باید تاوان آن را بدهند. بعلاوه زنان بعنوان ناپاک تلقی شده اند... تا همین چند سال گذشته از وسایل زیباکننده و دعاهای پاک کننده ی دوره ی قاعدگی زنان (menstruation sutra) برای پاک کردن زنان از به اصطلاح آلودگی ها استفاده می شد." امکان پذیر و شدنی هستند و البته آنچه بر زنان بودائی می رود بیشتر غم انگیز است. ولی آیا واقعا این توصیف ها در نقل قول بالا این قدر درست به نظر می رسند؟ از همان جمله ی مقدماتی معلوم می شود که چه کسی سوژه و اصلی است و چه کسی نقش فرعی را دارد. زنان بودائی، در درجه ی اول بودائی نیستند، بلکه زن هستند. این مسئله در خواندن دفعه ی اول زیاد روشن نیست، اما اگر ما واژه ی "زن" را با واژه ی "مرد" عوض کنیم، شاید واضح تر این را ببینیم. بگذارید ببینیم چه می شود اگر واژه ها را عوض کنیم:
از یک طرف آنها بصورت افراد برابر با زنان تلقی می شوند و بوده اند مردان روحانی که به مرتبه ی قدیسان رسیده اند. از طرف دیگر در آسیا، جایی که بودائیسم گسترش پیدا کرده است، بطور سنتی مردان زیر دست زنان تلقی شده اند. به مردان – بخاطر مرد بودن- بعنوان مایه ی گناه نگریسته شده است، گناهی که مردان باید تاوان آن را بدهند. بعلاوه مردان بعنوان ناپاک تلقی شده اند." ولی چرا این یکی متن، بی معنی تر از آن یکی به نظر می آید؟ آیا می تواند به این دلیل باشد که بیشتر ما عادت کرده ایم که زنان را بعنوان جنس دوم (در معنی که سیمون دوبوار بکار می برد) تلقی کنیم؟ آیا به این دلیل نیست که در نقل قول اصلی که اول آوردیم، زنان بعنوان یک پرانتز در متن بودائیسم آمده اند؟ نویسنده ی آن متن می تواند بگوید که او فقط تصوراتی را که در خود دین وجود دارد توصیف می کند. و او البته حق دارد با توجه به اینکه برای مدت طولانی مطالعات دین خواسته است تا جایی که می تواند به تصوراتی که خود ادیان از خودشان دارند نزدیک شود. تبعیض آمیز برای زنان، که در درون خود ادیان وجود دارند، در متن هایی هم که درباره ی آن ادیان نوشته می شود رسوب کرده اند. به این معنی که آنجا که کسی می خواهد با کاتگوری انسان ها بعنوان یک کاتگوری همگون (homogen) کار کند، این کار به مشکلاتی بر خواهد خورد، بخصوص اگر درباره ی چیزی مانند دین باشد که در آن جنسیت ها تقسیم شده اند و سلسله مراتب جنسیتی وجود دارد، مسئله ای که برای اغلب ادیان وجود دارد. یک انتقاد مهم از تحقیقات درباره ی دین و شناساندن ادیان، از طرف محققان فمینیست بعمل آمده است که توجه می دهند که جنسیت در درون متون دینی و ادبیات مربوط به مطالعات ادیان نشسته است، حتی در جایی که گفته می شود مسئله درباره ی انسان ها است و نه درباره ی جنسیت ها. تاریخ دین که در بالا نوشتیم بعمل آمده است: اینکه زنان نادیده گرفته شده اند. و اینکه مطالعات دین توجه مورد لزوم را نسبت به اینکه دین چه نقشی در برداشت زنان نسبت به خودشان و زندگی و امکانات شان داشته است، نداشته اند. کارولین واکر باینام (Caroline Walker Bynum) و اورسالا کینگ (Ursula King) ، تئوریسین های مدرنی هستند که چنین نگاهی را به تاریخ دین تدوین کرده اند و نشان داده اند که دین چگونه می تواند از راه های مختلف روی زندگی زنان و مردان عمل کند و تاثیر بگذارد. (و توصیف سنتی تاریخ بطور کلی) فقط نیمی از تاریخ را بیان می کند. مسئله این نیست که در این نیمه -تاریخ ها لزوما اشتباهی وجود داشته باشد. مشکل آنجاست که این نیمه-تاریخ ها بعنوان همه و کل تاریخ فهمیده می شوند. اینطور توصیف می شود که گویا این نگاه به نیمه-تاریخ، همه ی انسان ها را در بر می گیرد،
در حالیکه فقط درباره ی عده ی کمی صادق است. چگونه می توانیم صدای انسان هایی را که امکانات اجتماعی و اقتصادی برای رساندن صدای شان نداشته اند، پیدا کنیم؟ در تاریخ، از دید و نظر زنان نسبت به این یا آن مسئله چیز زیادی پیدا نمی کنیم. محقق تاریخ، تروند ب. اریکسن توجه می دهد که تاریخ پر از انسان هایی است که جلوی دهان شان گرفته شده است، زنان و بی چیزانی که امکان رساندن صدای شان را نداشته اند، کسانی که امکان تاثیر گزاری بر فضای عمومی و مسیر تاریخ را پیدا نکرده اند. ولی ما این آدمها را چگونه می توانیم پیدا کنیم اگر آنها خودشان نمی توانند حرف بزنند؟ را می توانیم در پیش بگیریم. یک راه این است که بتوانیم به ندای داده ها و موادی که تاریخ به ما عرضه می کند و صدای شان به گوش می رسد توجه کنیم. می توان از خود پرسید که آیا مطالعات دین بصورت آگاهانه و فعال، صداهایی را در تاریخ مسکوت نگذاشته است؛ صدای مردم عادی بطور کلی و بخصوص صدای زنان را؟ استفاده قرار نگرفته اند، چرا که یا بخش های دیگری در تحقیق مورد توجه بوده اند و یا سنت های اجتماعی ، توجه را به سوی دیگری کشانده اند.
علاقه به طرح سوال هایی متفاوت با سوال های کنونی است. علاقه به دیدن این که انسان ها موجوداتی کلی (universal) و یک شکل و یک سویه نیستند، بلکه تحت تاثیر روابط اجتماعی متفاوتی قرار دارند. جنسیت یکی از نقش هایی است که توسط دین و جامعه نوشته می شود و زندگی انسان ها را با آن به حرکت وا می دارد. غالبا ما منابع تاریخی که بیان کننده ی صدای خودشان باشند، در دسترس نداریم. ما در برابر یک خاموشی تاریخی قرار داریم، با متونی که بطور یک جانبه از مردان اقشار نخبه ی اجتماع سخن می گویند. ما با نگاه و منظری رو به رو هستیم که در آن همه چیز بجز مردانگی، یک نوع تفاوت و انحراف تلقی می شود، یک جور دیگرگونه بودن. با قشر نخبه ای که آن متون را درست کرده اند بخوانیم، بلکه همچنین باید در جهت متضاد آن هم، متون خوانده شوند. مسئله بر سر داشتن راهبردی است که بر طبق آن، متون را بر خلاف جهتی که تنظیم شده اند بخوانیم. به این معنی که ببینیم متون دینی، چه چیزی را ناخواسته می گویند یا چه چیزی را می خواهند اصلا نگویند. این یک راهبرد مطالعاتی انتقادی پست مدرن است که ما را به یک عنصر مهم در رشته ی مدرن مطالعات دین و مطالعات جنسیتی مدرن بطورکلی، نزدیک می کند. تفاوت میان مرد و زن، موجب ایجاد تفاوت های اجتماعی می شود و این، یک امر تصادفی نیست که ما چگونه این کاتگوری ها (مرد و زن) را درک می کنیم. بخاطر همین، مسئله ی جنسیت، مسئله ی روابط قدرت هم هست. نروژ است. این مقاله بخشی از مقدمه ی کتاب نویسنده با عنوان «جنسیت و دین»، اسلو- انتشارات Pax، ۲۰۰۷، است. http://www.aviny.com/Quran/Farsi/chapters/QP004.aspx برگرفته از سایت ایران امروز
|