عصر روز سه شنبه 19 تیرماه 1386 خورشیدی،
ساختمان دایرة المعارف اسلامی در شهر تهران،
شاهد یکی از به یادماندنیترین برنامههایی بود
که تا امروز در خود،برگزار کرده است؛رونماییی شاهنامه فردوسی
باتصحیح دکتر "جلال خالقی مطلق" پس از چهل سال تلاش.
در این مراسم که با استقبال بزرگان اهل ادب، چون
:بدرالزمان غریب، شفیعی کندکنی،
هوشنگ ابتهاج، ایرج افشار،
علی اشرف صادق، توفیق سبحانی،
هوشنگ مرادی کرمانی، محقق داماد، بلوکباشی، بجنوردی،
مهدی محقق و .... برگزارشد،
آرزوی چندین ساله ایرانیان به وقوع پیوست
و عاقبت شاهنامه فردوسی که به شناسنامه ایرانیان
نیز شهرت یافته،
به دست یک ایرانی توانا تصحیح و پس از چاپ نخست آن
در کشور آمریکا ، در کشور ایران منتشر شد.
بهترین و نامورترین ویرایش شاهنامه تصحیح خالقی است
|
علی دهباشی، مدیر مسوول مجله بخارا
که اجرای این برنامه را به عهده داشت،
مراسم را با توضیح در مورد شاهنامه تصحیح
دکترخالقی آغاز کرد و بابیان این مطلب که این
شاهنامه شامل هشت دفتر است و
آقایان دکتر
محمود امیدسالار و دکتر ابوالفضل خطیبی در دفتر های پایانی خالقی
را یاری کرده اند، به ویژگیهای این اثر پرداخت.
وی در ادامه از شاهنامه و اهمیت آن گفت:« شاهنامه فردوسی یکی
از برجستهترین آثار حماسی جهان و رکن استوار هویت تاریخی و فرهنگی
اقوام ایرانی و زبان فارسی است».
دهباشی با تاکید بر این نکته،که :
« شاهنامه فردوسی تاکنون به صورتهای گوناگونی چاپ
و منتشر شده است»، گفت :
« به دیده برجستهترین محققان و شاهنامهشناسان
، بهترین و نامورترین ویرایش شاهنامه حکیم توس
متنی است که به تصحیح علمی -
انتقادی دکتر"جلال خالقیمطلق" صورت گرفته؛
اثری که حاصل چهل سال کوشش و تلاش است.»
مدیر مسوول مجله بخارا با ابراز خوشحالی از فرا رسیدن چنین روزی
و بیان این مطلب که،« امروز برای زبان فارسی و فرهنگ ایرانی روزی
خجسته و به یادماندنی است»
درمورد این شاهنامه که هشت دفتر را در بر میگیرد، اظهار داشت:«
این کتاب در هشت مجلد و جمعاً 4058 صفحه رحلی است.
تصحیح مجلد ششم این شاهنامه با همکاری "محمود امیدسالار"
و مجلد هفتم با همکاری "ابوالفضل خطیبی" صورت گرفته اند.
امروز روز خالقی مطلق است
|
"کاظم موسوی بجنوردی"
(رئیس مرکز دایره المعارف اسلامی) میزبان و
نخستین سخنران این نشست با حضور در
جایگاه ،خبر از انتشار شاهنامه تصحیح
خالقی در ایران را داد و وعده کرد :« این اثر به
زودی در اختیار علاقهمندان قرار گیرد». او تاکید
کرد :« پس از انتشار شاهنامه تصحیح خالقی و
همکاران او ،در کشور آمریکا، این اثر به صورتی وزین
و آبرومند در ایران منتشر میشود.
هر هشت جلد این کتاب را منتشر کرده ایم که به زودی عرضه خواهد شد».
وی شاهنامه را « پاسدار زبان فارسی » نامید و گفت :
« ما هنوز با زبان حکیم توس صحبت میکنیم ،
به همین دلیل دربارهی شاهنامه،حرف زیاد زده شده است؛
اما نکته مهم این است که،فردوسی پاسدار خوی،
آداب، رسوم و اخلاق ایرانی و
روح فتوتخواهی و مردانگی ایرانی است
و آنها را نیز به ما آموخته. از این بابت ،ملت ایران مدیون فردوسی است.»
رئیس مرکز دایره المعارف اسلامی این روز را روز خالقی نامید و گفت:
« دانشمندان و ادبای زیادی درباره شاهنامه فردوسی کار کردهاند؛
اما امروز
،روز خالقی مطلق است که بعد از چهل سال زحمت،
ما را مدیون خودش کرده. او از طرف ملت ایران مورد تحسین قرار می گیرد
و مردم
از او سپاسگزارند.»
بجنوردی در بخشهایی از سخنانش به آشنایی خود با خالقی
اشاره کرد و گفت که :«سالهاست نام او را می شناسم. از وقتی با
خالقی آشنا شدهام نسبت به او ارادت بیشتری پیدا کردهام.»
او باتاکید بر اینکه ،امروز ،روز تجلیل از خالقی است، تصریح کرد:
« نه تنها این جلسه،بلکه باید جلسات متعددی برای بزرگداشت خالقی
و این کتاب شایسته برگزار شود.
باید از کسانی که جان خود را در راه فرهنگ ایران میگذارند
،قدردانی کرد
.
هرچقدر از این افراد، بیشتر تجلیل کنیم
، خرد و توانایی خودمان را نشان دادهایم. پس برای
"خالقیمطلق" کف بزنیم.»
بجنوردی در بخشی دیگر از سخنان خود به فعالیتهای مرکز
دایرةالمعارف اسلامی پرداخت و خبر از تشکیل «کانون فردوسی»
به ریاست دکتر"جلال خالقی مطلق" داد و اظهار کرد:
« این کانون وابسته به دایرة
المعارف اسلامی است
ولی قصد داریم در آینده آن را مستقل نماییم.»
تدوین دایرةالمعارف بزرگ اسلامی به سه زبان فارسی،
عربی و انگلیسی
خبر دیگری بود
که بجنوردی در سخنرانی خود به آن اشاره کرد و ادامه داد:
« ترجمه انگلیسی این دایرةالمعارف با سرویراستاری
"فرهاد دفتری" در شهر لندن،
هم اکنون ادامه دارد که در سال جاری جلد اول
آن
منتشر خواهد شد.»
اشاره به تالیف « دانشنامه ایران» از دیگر نکات سخنرانی
این محقق و سرویراستاردار دانشنامهی اسلامی بود
که جلد نخست آن منتشر و به زودی جلد دوم آن نیز
راهی بازار کتاب خواهد شد.
گفته میشود این دانش نامه در 30 جلدی تهیه خواهد شد.
نوشتن «تاریخ جامع ایران
» در14جلد،«جغرافیایی جامع ایران»
در پنج جلد، از دیگر تلاشهای مرکز دایره المعارف اسلامی عنوان شد.
خوش باد این نیکبختی و فرخی علمی بر"خالقی مطلق"
دکتر ایرج افشار(محقق و نسخه شناس) از دیگر سخنرانان این مراسم بود
که متنِ از پیش آماده کردهی خود را به این شرح
برای حاضران خواند:
دوستی که زندگی روحی خود را در پژوهش
«سخنهای دیرینه» شاهنامه گذرانید و در شناخت
حماسه ملی ایران و تاریخ دیرین ما همراز با فردوسی
و همراه با شاهنامه زیست و امروز گل رنجهای کهن خود
را در هشت دفتر پیش رو دارد.
پس شاهنامه آخرش خوش بوده است ،
از این روی که یکی ایرانی کاردان تصحیح آن را به اسلوب
و آداب استوار پیش برد و متنی را در اختیار گذارد که بیگمان
برجستهترین است از میان دیگر چاپها.
اگرچه خود پس از چهل سال ژرفنگری در شاهنامه
در تازهترین گفتارش که همین روزها در نامه بهارستان چاپ شده،
درباره تصحیح نهایی شاهنامه به پایبندی صداقت اخلاقی و
پیروی از منطق علمی و خضوع شخصی چنین نوشته است:
«
به تشخیص نگارنده معتبرترین دستنویس
موجود شاهنامه باشد
و نیز فرض بر اینکه نگارنده توانسته باشد با به کار بستن
روش انتقادی- تحقیقی بخش بزرگی از افتادگیها و افزودگیها
و دیگر نواقص این دستنویس را برطرف سازد در این صورت
اعتبار تصحیح نگارنده بیشتر از دستنویس فلورانس مورخ 614
و به گمان نگارنده دارای اعتبار یک دستنویس متوسط از نیمه
نخستین سده ششم هجری است.
پرسشی که اکنون پیش میآید این است که از چه راه و تا چه اندازه
میتوان به متن اصلی شاهنامه نزدیکتر شد.
برای نزدیکتر شدن به متن اصلی دو راه است.
نخست یافتن دستنویسهای کهنتر و معتبرتر است که بیشتر کار
بخت و اتفاق است تا کوشش و جستجو.
دیگر نقد تصحیح نگارنده است با روش علمی- انتقادی و
تحقیقهای ویژه درباره متن مانند پژوهش درباره حروف اضافه
در شاهنامه و بررسی برخی از مسایل لغوی و دستوری و سبکی
و املایی و موضوعی کتاب.
سپس با بهرهگیری از نتیجه چنین بررسیها میتوان براساس تصحیح
فعلی متنی تهیه کرد که اعتبار یک دستنویس متوسط از
اواخر سده پنجم هجری را داشته باشد.
یک چنین متنی به اعتقاد نگارنده حدود نود درصد با متن اصلی
میخواند و بیش از آن نیز نمیتوان به متن اصلی نزدیکتر شد.»
(پایان سخن کنونی ایشان)
هزار سال کمی بیش، از سرایش شاهنامه میگذرد و هشتصد سال
بیشترک از تاریخ کهنترین نسخهای که از شاهنامه داریم
و آن همان نسخه است که خالقی به درستی آن را در تصحیح
نیمی از متن برگزیده و اساس قرار داده است.
در درازای این سالها بیش از چند هزار نسخه
(نمی گویم چندین تا اغراقی نباشد)
از شاهنامه رونویسی و نسخهبرداری و پس از پیدا شدن
هنر چاپ حتما از آن شاه کتاب بیش از صدگونه در
هند و ایران و اروپا به چاپ رسیده و هر چاپی دستکم در
دو سه هزار نسخه تکثیر شده است.
تردید نباید کرد که در دوره کتابت دستی و چاپهای سنگی معمولا
کاتبان میکوشیدند که نسخه مضبوط و حتیالمقدور صحیحی را اساس
کار خود قرار دهند.
تا آنجا که حمدالله مستوفی (نیمه اول قرن هشتم) ادعا کرده است
که برای به دست دادن نسخه پیراسته و ویراسته از شاهنامه
پنجاه نسخه را زیر دست داشته است،
آنها را داریم، زیرا آن نسخهها نوشتههای قرون ششم و هفتم بوده است.
از سخن مستوفی میتوان این نتیجه را گرفت که سیصد سال
پس از فردوسی فضلا متوجه بودهاند
که شاهنامهها معمولا دچار تحریف و تصحیف و
دستخوردگیهای متنوع و دخول ابیات ناهمگون شده بوده است.
حال ببینید که با گذشت هفتصد سال از روزگار مستوفی چه دخل و
تصرفهای عجیبتری در شاهنامه شده
و مصحح کنونی به چه میزان گرفتارتر.
از روزگاری که مطالعه فرهنگی و علمی در احوال مردم مشرق
توسط اروپاییها آغاز شد
و چاپ کردن متون عربی و فارسی میان آنها رواج گرفت
شاهنامه یکی از اهم متونی بود که تصحیحش مورد توجه
قرار گرفت.
ولی چون حالا هیچ یک از طبعهای مشهور آن دوران
به کمال مطلوب نزدیک نشد،
خالقی مطلق برآن شد که میباید پیراستهترین ویراسته شاهنامه
به دست او که صاحب زبان فردوسی و واقف به رموز و روش تحقیق
انتقادی در متون ادبی است پدیدار شود. او چهل سال بیش نیرو و وقت
خود را موقوف و مصروف به این خدمت تاریخی ملی بر پایه علمی کرد
تا آنکه نخستین دفترش در 1366 منتشر شد و
اینک درست پس از بیست سال چاپ دوم دوره کامل قباله ملی ایرانیان
در هشت مجلد پیش روی ماست و باید عرض کنم که
در جلدهای ششم و هفتم ایشان از همکاری دلسوزانه دوستان
دانشمند محمود امیرسالار و ابوالفضل خطیبی برخوردار بودهاند.
نخستین چاپ این شاهنامه در سلسله متون فارسی
از انتشارات بنیاد میراث ایران انجام شده و
در نخستین مجلد آن خالقی مطلق همه ریزهکاریها و دشواریها
و آگاهیهای گفتنی و دانستنی را نوشته و مراجعه کننده
را سیراب ساخته است از آنچه برای شناخت راه و روش کار
و ضروری بوده است.
در همان جلد "احسان یار شاطر" مقدمهای دارد
که در آن تفصیل مربوط به مشکلات نسخهنویسیها و معایب کار
کاتبان و نحوه پیشرفت تصحیح و طبع شاهنامههای مسوولانه و
موجه گفته شده است. از جمله اینکه لمسدن انگلیسی در
سال 1822 براساس نسخههای مورخ 821 و 882 جلد اول شاهنامه
را انتشار داد
و هجده سال پس از آن ترنر ماکان تمام شاهنامه
را براساس آن دو نسخه و هفده نسخه دیگر که
برتری مسلمی بر آنها نداشت به چاپ رسانید.
سپس یوهان فولرس نخستین جلد از چاپ خود را
در سال 1877 منتشر ساخت و در سال 1884 پایان گرفت.
تقریبا همزمان با او ژول موهل فرانسوی به چاپ فخیم شاهنامه
در سال 1878 پرداخت و همه میدانیم که
از روی آن چاپ، چند چاپ در ایران به صورت عکسی
یا حروفچینی معمولی اما بیاعتبار انتشار یافته است
و همه میدانیم که چاپ موهل در عالم پژوهش مرجعیتی یافت.
اما من از ایران بگویم.
در دوره مشروطیت امیر بهادر جنگ معارض مشروطه به
مناسبت دارا بودن روحیه پهلوانی شاهنامهای
را به چاپ رسانید که دستاندرکارانش
شیخ عبدالعلی بیدگلی و ادیبالممالک فراهانی از دساتیر پسندها بودند
و چون کلا نگاهی تحقیقی- انتقادی نداشتند نتوانستند
نسخهای مضبوطتر از چاپهای دیگری که در هند
و ایران چاپ شده بود (به طور مثال اولیا سمیع) عرضه کنند.
طبعا شمایل و تصاویرش موجب شهرت و چشمگیری آن شده بود.
می دانیم که با توجه و تفکر و همت و بینش فرهنگی
امثال محمدعلی فروغی و سید حسن تقیزاده و تایید محمد قزوینی
دولت ایران مراسم «هزاره فردوسی» را در سال 1313 اجرا کرد
و بر آرامگاه ویران و فراموش شده او بنایی ساخت.
در همان زمان چون ضرورت داشتن چاپ مطلوبی
از شاهنامه احساس شده بود شادروانان عباس اقبال،
سلیمان حییم، مجتبی مینوی و سعید نفیسی
پیشگام شدند
و مجلدات ده گانه چاپ معروف به بروخیم را-
چون کتابفروشی بروخیم ناشر آن بود- منتشر ساختند.
این چاپ چون براساس چاپ فولرس فراهم شده
و خوش طرح و چشمنواز بود
و مصححان در نقل متن دقت کرده بودند سالهایی
چند مرجع استفاده و ارجاع فضلا بود
. پس از آن چاپ مسکو که ابتدا برتلس و سپس
عبدالحسین نوشین نظارت گروه تصحیح و نشرش را عهدهدار بودند
در نه جلد انتشار یافت (1960-1971) و البته مرتبت خوبی را به دست آورد.
کوشش امیدبخش دیگری که نمیتواند از یاد برود
تاسیس «بنیاد شاهنامه» در سال 1351 به اشراف و
مدیریت مجتبی مینوی بود که موجب حرکت جدیدی شد.
مینوی از آغاز از مشورت و همکاری عباس زریاب،
سید جعفر شهیدی، شفیعی کدکنی، محمد روشن،
احمد تفضلی، علی رواقی، بهرهوری داشت و مهدی قریب
هم از همکاران آن بنیاد بود. چون مینوی درگذشت،
مدیریت بنیاد بر عهده توانایی و دانایی دکتر محمد امین ریاحی قرار یافت.
خوشبختانه نمونههایی از داستانهای شاهنامه که به
تصحیح مینوی رسیده یا از نگاه او گذشته بود در حیات
او منتشر شد.
ناچار باید دریغاگویی کرد که او رفت و با حوادث بعدی
بنیاد شاهنامه بر باد رفت.
اما مقارن آن ایام دورادور از تهران، خالقی مطلق که بر
دریابارهامبورگ نشسته بود و از سیر ناموفق تصحیح شاهنامه
در مدت یکصد و شصت سال آگاهی داشت و خود عکس پنجاه نسخه خطی
ارزشمند را گردآورده بود کار تصحیح را بیدار دلانه با پشتوانه
علمی خود که از مکتب پژوهشی آلمانی مایه گرفته بود دنبال کرد
و نتیجه آن شد که طبعی ممتاز و عالمانه از شاهنامه به
یادگار بر جای گذاشت که اصولا از چند مزیت برخوردار است:
1) استفادهبری از نسخههای معتبر که ایشان آنها را «اصلی» نام نهاده
و در جلد اول تعداد آنها را دوازده تا گفته و سپس به هفت تا تقلیل داده.
ضمنا به نُه نسخه «غیر اصلی» اعتنا کرده
و سیویک نسخه دیگر را قابل بررسی و نگرش دانسته است.
پس او سه گروه نسخه را در زیر دست داشته است.
شایسته گفتن است که ایشان در مقدمه دفتر پنجم عارفانه
و صادقانه میگوید:
«برپایه تجربهای که در طول تصحیح دو دفتر نخستین به
دست آوردهایم تغییر در گروهبندی دستنویسهای خود دادیم»
اما گفته است:« این ارزیابی نسبی است، زیرا اعتبار آنها
به علت واحد نبودن دستنویس اساس کتابت نسخهها گردانده است.»
2) بر گفتن شرح اصول کلی از روش خود در طریقه اعمال و
اجرای تصحیح انتقادی و ارائه دلایل برتر دانستن هر مورد از
ضبطی بر ضبط دیگر. خوشبختانه مشخص است که در
همه موارد به طور انتقادی اجتهادی عمل کرده است.
با وجود این همیشه متوجه بر آن بوده است که خویشاوندی
میان دستنویسها را نباید فراموش کرد.
زیرا به عقیده او خویشاوندی گردنده در دستنویسها سبب
شده است که اعتبار دستنویسها نه تنها در سنجش با یکدیگر
بلکه در مورد هر یک از آنها نیز اعتباری باشد و ضمنا
به درستی متذکر آن شده است که هماره متفاوت بودن ا
صالت واژهها و اصالت بیتها و اصالت روایتها در
تصحیح انتقادی باید مطرح باشد.
3) تقید نسبت به دست دادن نسخه بدلهای نسخههای اصلی
به طوری که تقریبا نیمی از هر صفحه اگر به متن اختصاص دارد
نیمه دیگرش در برگیرنده نسخه بدلهای آن ابیات است.
4) نوشتن یادداشتهای کوتاه و بلند مبتنی بر تحقیق ناقدانه درباره ابیاتی
که نیاز به توضیح و تبیین لغوی یا موضوعی حماسی یا
تاریخی دارد به وجهی که خواننده بینیاز
از مراجعه به منابع و مدارک متفرق بشود.
تاکنون سه جلد از یادداشتها در آمریکا چاپ شده است
(در بیش از هزار صفحه) و دو جلد دیگر در پی خواهد آمد.
توضیحات همه جا روشن، مکفی، قاطع و دلاورانه است.
بد نیست مثالی بیاورم.
«گفتهاند که در پساوند رعایت حرف قید یعنی ساکن پیش از
روی واجب است و اگر شاعر به ضرورت آن را تغییر دهد
باید قرب مخرج را نگه دارد.
فردوسی وحی را با نهی پساوند کرده است
و شاعران دیگر بحر را با شهر. ولی شرط نگه داشت
قرب مخرج که در چنین مواردی گذاشتهاند سخنی بیربط است.
چون فارسیزبان در تلفظ تفاوتی میان « ت » با « ط »
(و غیره) نمیگذارد و در گذشته هم نمیگذاشته است.»
اینک که سخن از یادداشتهاست، این پیشنهاد را میکنم که در
چاپ بعد کنار هر توضیح مذکور در یادداشتها شمارهای ردیف
(یکسره) گذاشته شود تا به آسانی بتوان تعداد ابیاتی را که نیاز
به توضیح داشته است بدانیم و آشکارا میزان رنج خالقی را دریابیم.
خالقی تنها مصحح شاهنامه نیست. او با انس خاصی که به شاهنامه
پیدا کرده است و با کنجکاوی ژرفی که در تاریخ ایران باستان دارد
بیش از یکصد و پنجاه مقاله تاریخی و ادبی و زبانشناختی نوشته است
که قسمتی به صورت مقالات در مجلات و نشریات فارسی به چاپ رسیده
و قسمتی به زبان انگلیسی در دانشنامه ایرانیکا و خوشبختانه چهل و
سه تا از آنها را علی دهباشی در دو مجلد با نامهای
«گل رنجهای کهن» (سروش 1372)
و «سخنهای دیرینه» (1381) جداگانه منتشر ساخته است
و اکثر این نوشتهها در مقولات اصلی و مشکلات شاهنامهشناسی است
.گویا قرار بوده است "صادق سجادی" (شاهنامهپژوه) نیز سخنرانی کند ،
اما به علت کسالت نتوانست مراسم حاضر شود.
تصحیح خالقی بیدی نیست که با باد حسادت حاسدان بلرزد
|
دکتر علی اشرف صادقی
(عضو فرهنگستان زبان فارسی و محقق)
به عنوان دیگر سخنران این مراسم با بیان
این مطلب که:
«باید در مورد این تصحیح بیشتر گفت تا
ارزش و تفاوت آن با تصحیحها،شبه
تصحیحها و کارهای دیگر شناخته
شود»،تصریح کرد:
«بعد از شاهنامه چاپ مسکو ،مرحوم مینوی دست به
تصحیح شاهنامه زدند،ولی؛ نسخه مبنای ایشان هم مثل چاپ مسکو ،
عمدتا نسخه 675 لندن بود. این نسخه را چنان که دوست فاضل
آقای خطیبی در یک مقاله در نشریه "نشر دانش" ثاب کردند،
باید در میان نسخههای شاهنامه منحصر و منفرد بدانیم.»
وی در مورد دلیل منحصر به فرد بودن این نسخه گفت:
« کاتب این نسخه کاتبی با سواد، دانشمند و خوش ذوق بوده،
و ظاهراً بسیاری از ابیات شاهنامه را از اصل خودش تغییر
داده است. گاهی یک مصرع را هنگام نوشتن از قلم انداخته و
مجبور شده یک مصرع بسازد و جایگزین کند.
گاهی دو بیت را در هم آمیخته و کلمات را طوری تغییر داده
که به سبک فردوسی در بیاید. از این اشتباه در نسخهلندن هم هست
،که ایشان در مقاله خود گفتهاند.»
صادقی با اشاره به این جمله که :« تصحیح خالقی که برای اولین بار
بر مبنای 15و در بعضی مواقع 16 نسخهی خوبِ شاهنامه ارزیابی شده »
، به مزایای آن پرداخت.
«اولاً ایشان (خالقی) قبلاً در مقالات خود کوشش کرده بودند که بخشهای
الحاقی شاهنامه را مشخص کنند. قطعاً در این نسخه بخشهای الحاقی
و ابیات الحاقی را حذف کرده و علاوه بر پیرایشی که انجام آن
لازم بوده،به دلایل علمی، آن را انجام داده است.همخوانیها و ناهمخوانیهای نسخ ها
را نیز در شاهنامه مشخص کردهاند.
این کار برای محقِقینی که چاپ شاهنامه را مطالعه میکنند،
بینهایت گرانبهاست
.محققان نیاز دارند تا کار یک مصحح را ارزیابی کنند،ببینند فلان
مصحح که فلان متن ادبی را تصحیح کرده ، چکار کرده ،
چه نوع تصحیحی به دست داده است؟ برای این کار، لازم است
نسخه
بدلها پیش روی خوانندهی محقق باشد، و ما اینجا برایاولین بار میبینیم با شاهنامه چنین برخوردی شده است.
دکترخالقی مطلق تمام نسخه بدلهای این 16 نسخه را پیش روی
خواننده گذاشته است و خواننده میتواند خودش اجتهاد کند
و دربارهی تصحیح ایشان داوری کند،و آنجا که ضبط ایشان را
نمیپذیرد خودش انتخاب کند.
در خیلی از کتابها این امکان برای محققانی که میخواهند
اجتهاد کنند وجود ندارد.»
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه«ممکن است و حتماًهم یک نقدهایی
بر این کتاب نوشته شده » اظهار داشت:
«برخی ابیات
باید تغییر کند و ضبطی که در نسخه بدل آمده باید بهمتن برود و برعکس ؛ و قرار شده در چاپ ایران برخی متنها تغییر
داده شود و آنجا که متن منتخب قدیم را نپسندیدهاند،تغییر پیدا کند.یکی
از مزایای این چاپ بر چاپ آمریکا در
همین قسمت است.»اشاره کرد و گفت:
«خالقی از منابع جنبی مانند: ترجمه عربی بنداری ، منابع تاریخی فارسی
و برخی منابع پهلوی
استفاده کرده است که تا به حال به این اندازه ازمنابع جنبی برای تصحیح شاهنامه استفاده نشده بود.
حواشی و توضیحاتی هم که ایشان نوشتهاند و آقای افشار به آنها اشاره کردند
بسیار با ارزش است و تاکنون در هیچ کدام از چاپهای قبلی این
توضیحات را ندیدهایم
. سه جلد از این حواشی و تعلیقات شاهنامه نیز چاپ شده و اینجا هم متعاقب
اً منتشر خواهد شد.
این سه جلد مربرط میشود به پنج دفتر اول شاهنامه و دوجلد دیگر نیز به
زودی چاپ میشود.»
دکتر صادقی به مدت صرف شده برای تصحیح این شاهنامه اشاره کرد
و گفت:« 35 سال دکتر خالقی ، 10 سال آقای امیدسالار و شش سال
آقای خطیبی برای تصحیح این
کتاب وقت گذاشتهاندکه اگر اینها را جمع کنیم ، رنجی که برای تصحیح این کتاب رفته بیش
از 50 سال است ، این یعنی بیش از 30 سال زمانی که فردوسی برای
سرایش آن گذاشته است؛این رنج کمی نیست! هیچ کس تاکنون همت ،
شجاعت و دقت آن را نداشته که تمام نسخههای شاهنامه را جمع آوری و
50 نسخه را ارزیابی کند و 15 نسخه را قابل استفاده برای تصحیح
انتقادی تشخیص دهد. این یک همت بالایی میخواسته است که آقای خالقی
همه کارهایی که میتوانستند انجام دهند، کنار گذاشته و دامن همت به کمر
زدند،که فقط کار شاهنامه را به پایان ببرد.»
«در مورد شاهنامه سخن زیاد گفته شده است و مقاله هم زیاد نوشته شده است»
علی اشرف صادقی با گفتن این جمله ، تصریح کرد:
«به خصوص کتاب گرانسنگ وولف «فرهنگ شاهنامه».
35 سال وقت صرف آن شده است ؛آن هم در زمانی که رایانهای
وجود نداشت. ایشان به نیروی ذهن خود و به صورت دستی،
فرهنگ بسآمدی برای شاهنامه تهیه کرد. ولی چون آن فرهنگ بر مبنای
نسخههای معتبر و مصحح نبود،آن کتاب کهنه شده است و نیاز به یک
فرهنگ تحقیقی بسآمدی بر اساس این چاپ احساس میشود که
باید خود آقای دکتر با کمک پژوهشگران جوانتر و دستگاههای رایانهای
که کار را آسانتر کرده است و با پشتیبایی بنیاددایرةالمعارف این کار را بکند.
یعنی یک فرهنگ شاهنامه براساس این چاپ در دسترَس محققان زبان فارسی
و شاهنامه پژوهان قرار دهد.»
صادقی در ادامه سخنانش به«چند نکته از مزایای این چاپ و تفاوتهای
آن با چاپهای دیگر» اشاره کرد و گفت:
«بعد از اینکه جلد اول این چاپ با آوازهای که در پی داشت منتشر شد، و
این آوازه به گوش محققان رسید،بعضی حاسدان بر این شاهنامه تاختند؛
و این همیشه در کشور ما هست،که وقتی کار بزرگی صورت میگیرد،
برای اینکه آن را بی ارزش جلوه دهند،به آن حمله میکنند؛
اولاً برای اینکه ناتوانی خود را بپوشانند و دوم اینکه آن کار
را بی ارزش کنند. ولی این کار آنقدر عظیم بوده است که با این
بادهانلرزیده است یعنی،بیدی نبوده است که با این بادها بلرزد.
اساتید توانا ،نقدها را رد کردند و گفتند که این نسخه که برخی آن
را مخدوش میدانند، مخدوش نیست!
نسخه اساس را که نسخه 614 فلورانس بود،زیر سوال بردند؛
که استاد افشار و دیگران آن را رد کردند و آقای خطیبی هم
در مقالهای آن را رَد و گفتند :کسانی که این نسخه را رد کرده اند
باید به ملت ایران جواب بدهند! آمدهاند
قدیمیترین نسخه شاهنامه را بدون دلیل علمی مخدوش
اعلام کردهاند.بسیاری از واژه در این نسخه به شکل قدیمی آن قابل مشاهد است.»
، حرکت در دایرة االمعارف اسلامی برای انتشار آن را مبارک دانست
و گفت:« اقدام مبارکی کرد بنیاد دایرةالمعارف؛ همه به مناسبت رونمایی کتاب ،
هم به مناسبت بزرگداشت استاد خالقی که استاد بازنشسته دانشگاه آلمان هستند
و در ایران شاید عدهای ایشان رانشناسند و عدهای کار عظیم ایشان را نداند
؛این اقدام خوب صورت گرفت و پیش از آنکه ناشران سودجو پس از به
پایان رسیدن متن هشت جلدی این کتاب آن را اُفست و در بازار عرضه کنند،
این کار در اینجا عرضه شد و یک بنیاد معتبر و غیر انتفاعی چاپ دوم
آن را به عهده گرفت .
خبرنگاران و روزنامهنگاران اینجا حضور دارند و آن را منعکس میکنند
و راه را برای هرنوع کتاب رُبایی بر ناشران سود جو بسته خواهد شد.»
مانند فردوسی از به پایان نرسیدن این کار هراس داشتم!
دکتر جلال خالقی مطلق
(مصحح شاهنامه و استاد بازنشسته دانشگاه آلمان)
به عنوان آخرین سخنران این رونمایی با تشویق حاضران در جایگاه قرار
گرفت و ضمن تشکر از بانیان این جشن اینگونه سخن گفت(متن کامل سخنرانی ):
همانطور که استادان محترم فرمودند،من ده سال
دربارهی بررسی نسخههای شاهنامه کار کردم ،
یعنی از سال 1970 میلادی تا 1980 میلادی و
نزدیک 50 نسخه را در این مدت بررسی کردم؛
به عبارتی سالی چهار و اندی نسخه.
اگر حجم شاهنامه را در نظر بگیریم این مدت زیاد نیست.
ولی با وجود این، وقتی میخواستم سال 1980 میلادی،
که حتا روز آن را هم حتا یادداشت کرده ام ، کار تصحیح را شروع کنم،
در این فکر بودم که من تامل را کمی به تعلل گذرانده ام.
شاید می توانستم یک سالی در بررسی نسخهها شتاب کنم .
علتش را هم نمی دانستم . بعداً که کار شاهنامه را شروع کردم ،
در همان دیباچه شاهنامه، فردوسی شرح میدهد که
ابومنصورعبدالرزاق- حاکم توس- بزرگان ، موبدان و دهقانان
صاحب کتاب را از شهرهای مختلف خراسان به توس آورد و
شاهنامهای را که به نثر نوشته شد و بعدها به
«شاهنامه ابومنصوری» شهرت یافت ،گرد آوردند.
وقتی این کتاب در سال 346 به پایان رسید و شهرت یافت،
فردوسی میفرماید:
چو از دفتر و داستانها بسی همی خواند خواننده بر هرکسی
«دفتر» منظور همان شاهنامه ابومنصوری است و «خواننده»
منظور کسی است که شغل شاهنامه خوانی داشته.
این غیر از نقالی و داستانسرایی است. کسانی بودند که کتابهایی
را که شهرت داشت در مجالس ومحافل میخواندند.
وقتی این شاهنامه شهرت پیدا کرد و خوانندگان شروع به خواندن آن کردند ،
فردوسی میفرماید:
جوانی بیامد گُشاده زبان سَخُن گفتنی خوب و سبکی روان
به شعر آرم این نامه را گفت من از او شادمان شد دل انجمن
بعدها معلوم شد این شاعر جوان که تصمیم میگیرد شاهنامه را منظوم کنند و
به نظم در آورد "دقیقی" است. اما پس از آنکه 1000 بیتی میگوید
،کشته می شود. فردوسی میسراید:
برفت او و این نامه ناگفته ماند چونان بخت بیدار او خفته ماند
بعد فروسی تصمیم میگیرد کار او را ادامه دهد،می گوید:
دل روشن من چو برگشت از او سوی تخت شاه جوان کرد روی
که این نامه را دست پیش آورم ز دفتر به گفتار خویش آورم
منظور فردوسی این است که وقتی دقیقی فوت کرد به این فکر افتادم که
سوی تخت «شاه جهان»، که منظور همان امیر سامانی در بخارا است؛
چون فردوسی ابومنصور عبدالرزاق را «فرزندان شاه» خطاب میکند،
ولی هیچ وقت «شاه جهان» خطاب نمیکند.
یعنی تصمیم گرفتم که به بخارا بروم و از
شاه اجازه ادامه کار دقیقی را بگیرم .
چرا، کتابی که در توس تالیف شده ، فردوسی میخواهد برود
آنجا و اجازه ادامه کار دقیقی را بگیرد؟
جواب این است که، یک نسخه منثور این کتاب (شاهنامه) در کتابخانهای در بخارا بود. بیست سال بعد از گذشت تالیف این کتاب نسخههایی از آن در دست نبود. این یک کتاب کم حجم نبوده که فردوسی بتواند آن را بنویسید. یک کتاب پرحجمی بوده برای همین باید این نسخه را فراهم میکرده و کاتبی میآورده تا بتواند آن را بنویسد. برای همین چنین نسخهای در دست او نبود . یاد آوری میکنم ، در آن زمان دستگاه زیراکسی وجود نداشت. ما امروز این را خیلی ساده تصور میکنیم که الان کتابی را میبریم در طول چند دقیقه هزار صفحه را زیراکس میگیرم . آن زمان کتابت چنین کتابی خرج داشت و فردوسی مجبور بود برای دست یابی به این نسخه به بخارا برود. گذشته از این، کمک مالی پادشاه را هم نیاز داشت. امروز اگر کسی رمانی بنویسد و ناشر پولش را بدهد ، ازکمک پادشاه و حاکم و این حرفها بینیاز است. درآن زمان شاعر هم باید نان میخورد . چین کاری نیاز به حمایت مالی داشت. فردوسی در دنباله اشاره میکند:
مگر خود درنگم نباشد بسی بباید سپردن به دیگر کسی
اُ دیگر به گنجم وفادار نیست همین رنج را کس خریدار نیست
در او احساس هراس و ترس است؛که او نیز مانند دقیقی عمر زیادی نکند. دقت کنید که فردوسی درنزدیکی چهل سالگی شروع میکند به نظم کتاب پر حجم شاهنامه . روشن است که در خودش این امید را نداشته که میتواند این کتاب را تا پایان بسراید! هراس از به پایان نرساندن کار! و اینکه آیا رنجی که بر سر این کتاب میکشد خریدار خواهد داشت؟
وقتی به این جا رسیدم متوجه ترس و هراس خودم شدم . نکند من نتوانم این کار را به پایان برسانم؟ من هنگام آغاز به تصحیح شاهنامه بیش از چهل سال داشتم و 10 سال را برای نسخه شناسی گذرانده بودم . تازه میخواستم، با یک کار سنگین،کار تصحیح شاهنامه را شروع کنم. تصحیح کتابی بر اساس 16 نسخه و ترجمه عربی و یادداشت برداری، واژهها را نوشتن ، مقالههایی را که باید نوشتن و منتشر کردن. آغاز این کار مصادف بود با آغاز انقلاب در ایران و من با هیچ یک از همکارانم در ایران رابطه نداشتم . اوضاع جور دیگری بود و در این اوضاع این جور همکاریها اصولاً امکان نداشت ،و من ناچار بودم به تنهایی این کار را آغاز کنم ؛اما همیشه امیدوار بودم . من میدانستم ممکن است عمرم کفاف ندهد و من یک زمانی مجبور شوم بین «تصحیح» شاهنامه، یا «یادداشت»های شاهنامه یکی را انتخاب کنم. اما بخت با من یاری کرد و با دو دوست دانشمند آشنا شدم؛ یک آقای دکتر امیدسالار و دیگر آقای دکتر خطیبی ،که به یاری من آمدند و در دفترهای ششم و هفتم مرا یاری کردند. من صمیمانه از این دو دوست تشکر میکنم.
در طی این سالها تقریبا روزی ده ساعت کردم . نه ده ساعتِ هفتهای پنجروز، بلکه هفتهای هفتروز. یعنی شنبه و آدینه و عید و عزا ، مدام در حال کار بودم .
طبیعی است این کار مداوم خستگی و بیماری و محرومیت میآورد.
بزرگترین محرومیتاش،درمیان در خانواده زیستن و خانواده را ندیدن،بود ؛ بزرگ شدن بچهها را ندیدن. ولی با این احوال، این سالها برای من سالهای لذت هم بود. شاید لذت اصطلاح درستی نباشد،من در این کار کیف میبردم، نشئه میبردم. این کار کیف من بود، نشئهی من بود و نوشداروی من بود. چون در کار تصحیح ما از جملات و واژههای شاعر در میگذریم و با حرف حرف آن سرو کار داریم. گاهی خودمان را چنان به او نزدیک میبینیم و گاهی تصور میکنیم با او گفتوگو میکنیم؛گاه"های" نفسهای او را میشنوی و لذت میبری. این سالهایی بود که من لذت هم میبردم، در کنار سالهای رنج و مشقت این لذت و کیف به مراتب پُر بارتر بود. من در این سالها بود که فهمیدم سالهای زندگی مهم نیست ، زندگی در سالها مهم است ؛و این به من دل و جرات و گستاخی میداد که این کار را شاید به پایان برسانم . و اینک به پایان رسیده است. آرزوی من همیشه این بود که این کتاب روزی در ایران منتشر شود؛ چون این کتاب مال ملت ایران است. حالا اگر خارجیها هم به آن علاقه دارند، برای اینکه در عین حال آثار فرهنگهای جهان مال همه است. پس آثار فرهنگی متعلق به یک ملت خاص نیست،متعلق به همه جهان است . به همین دلیل همه جهان از فردوسی ، سعدی، حافظ و مولانا قدردانی میکنند؛ چون، اگرچه به زبان ما نوشتهاند ولی متعلق به بشریت است. با این حال جای این کتاب به زبان فارسی در درجهی اول ایران بود. همیشه از من میپرسیدند،چه زمانی این اثر در ایران منتشر میشود؟ و من همیشه شرم زده میگفتم یکسال بعد، دو سال بعد! در عین حال میل نداشتم کتاب در اینجا به صورتیکه برخی کتابها منتشر میشود به چاپ برسد. البته این کتاب هم از آنجا که خرید و فروش میشود یک کالا است،اما کتاب کالایی معنوی است و نباید با آن مثل قند و شکر برخورد کرد.
ولی متاسفانه برخی ناشران این کار را میکنند. کتاب را یک جلدی چاپ میکنند ، دو جلدی چاپ میکنند ، روزنامهای چاپ میکنند، با حواشی چاپ میکنند،بی حواشی چاپ میکنند،بَغلی چاپ میکند و شکلهای دیگر. بله،این کار در خارج هم هست. یک کتاب وقتی به صورت دایرةالمعارف چاپ میشود ، یک بار هم به شکلی ساده منتشر میشود. این شکل شیرهی کتاب را گرفتن که در ایران رسم شده ، کار درستی نیست. اگر با کتابهای صد سال پیش این کار میشد ما امروز به دنبال آن کتابها نمیرفتیم . چاپ کتابها در گذشته به صورت غیرتجاری بود، اما امروز چاپ کتاب کاملا تجاری شده است و این درست نیست. من، واقعاً از این موضوع هراس داشتم و دنبال موقعیتی میگشتم که این کتاب به صورتی دیگر چاپ شود. وقتی دایره المعارف این پیشنهاد را کرد، و من چنین علاقهای را در آقای "بجنوردی" دیدم ، برای من خبری خوشحال کننده بود، و آن را از دل و جان پذیرفتم و در این جا صمیمانه سپاسگذاری میکنم.
از طرف خودم و همکارانم عرض میکنم که ما هیچ توقع و چشم داشتی نداریم . یک ادای دِین کوچکی به فردوسی بوده که واگذاشتهایم. به قدر وُسع خودمان هم لذتمان را از این کار بردهایم و مدیون فردوسی هستیم.
به کار خودمان هم آن اطمینان را نداریم و نخواهیم داشت که بگوییم این کار آخرین است. بلکه برعکس ،امیدوارم این کار مورد نقد قرار گیرد. منتها، کسی که نقد میکند باید دو شرط را داشته باشد. هم کارشناس باشد و هم منصف و بیطرف باشد. این شرط دوم شاید مهمتر از شرط اول باشد! چون ممکن است یک منقد،در کارش نابغه باشد، اما اگر انصاف را به خرج ندهد، پشیزی کار او نمیارزد. ما منتظر نقدهای عالمانه و بیطرفانه اهل فن هستم و آن را با دل و جان میپذیرم. کار کوچکی انجام دادهایم و به اندازه وُسع خودمان کار کردهایم . من یاد جملهای میافتم از صدر اعظم متوفای آلمان ، بیلی بران. او کسی بود که جلوی گسترش سلاح در کشورهای دیگر را گرفت و به کشورهای جهان سوم کمک کرد و از کارهای گذشته آلمان نیز پوزش خواست؛ و به خاطر کارهایی که کرد به او جایزه صلح نوبل دادند. او دستور داد روی سنگ گورَش جملهای بنویسندو نوشتند: « ما سعی خودمان را کردیم». در سخنان بزرگان خودمان من از این جملات را داریم.
سعدی بسیار عزیز ، میفرماید:« غرض نامی است که از ما باز ماند / که هستی را نمیبینم بقایی» . و یا فردوسی میفرماید: « همین نام ماند ز ما یادگار» و یا دو بیت دیگر که بسیار زیباست، میفرماید:
بیا تا جهان را به بد نَسپَریم به نیکی همی دست به کوشش بریم
نماند همی نیک و بد پایدار همان به که نیکی بود یادگار
ما هم فقط سعی کردیم و بیش از این کاری نکردیم .همهی ما مدیون فردوسی هستیم . همه ایرانیان مدیون فردوسی هستند.کسانی هم که دوست دار زبان فارسی هستند، مدیون فردوسی هستند.
دوست ایرانشناسی به من میگفت:« اگر شاهنامه فردوسی نبود،ما امروزنمیدانستم که آیا زبان فارسی ، زبانی مستقل بوده که زبان عربی در آن نفوذ کرده ؛ یا زبان عربی است که فارسی در آن نفوذ کرده است .» این وجود شاهنامه است که نشان میدهد زبان فارسی یک زبان مستقل است.
شاهنامه در زمانی که تالیف شد، در شاعران پس از خود تاثیر گذاشته است. تاثیر شاهنامه را در آثار سعدی و حافظ و نظامی مشهود است. شاهنامه بزرگترین ماخذ تاریخ و فرهنگ دوره ساسانی است . هیچ اثر دیگری نداریم ، نه به زبان فارسی ، نه عربی ، نه پهلوی که چنین اهمیتی را داشته باشد.
شاهنامه بزرگترین اثر حفظ آداب و رسوم نیاکان ماست. شما این آداب و ایرانیت را در کدام کتاب به اندازه شاهنامه دیدهاید. کسانی که دوستدار ادبیات توده هستند،ببینندکه چقدر شاهنامه در ادبیات توده تاثیر گذاشته کرده است! کسانی که شاهنامه را ازنظر هنر میسنجند؛هنرنقاشی بعد از فردوسی ،تذهیب ، آرایش کتاب را ببینند. در دوره ما هم هنرهای تجسمی ،سینما،تئاتر ، چه مایههایی که میتوانند از شاهنامه بگیرند. حتا کسانیکه دوستدار اخلاق هستند. شاهنامه پر از اخلاقیاتی است که بسیاری از بزرگان و عرفای ما را تحت تاثیر قرار داده. به همین دلیل فردوسی را حکیم میگویند. فردوسی به هیچ یک از گروههای فلسفی تعلق نداشت. حکمت او،حکمت عملی و اخلاقی در شاهنامه است. اگر اخلاقیات شاهنامه را جدا کنید ، خودش یک کتاب قطور میشود. به همین دلیل من به خودم اجازه دادم در یک مقالهای شاهنامه را یک «حماسه معنوی» بنامم؛ چرا؟ چون مفهوم جنگ در شاهنامه نقشی بازی نمیکند. یک توصیفهای کوتاهی است که، وقتی دو پهلوان با هم مجادله کردند،بحث کردند ، مناظره کردند و گفتوگو کردند و کارشان به جایی نرسید، آن وقت دست به گرز گران میبرند. ولی در این گفتوگو و بعد از آن مبارزات،سخنانی که در شاهنامه میآید و بخش مهم این کتاب را دارد ، و مضمون تمامی این داستانها را دارد، این اخلاقیات شاهنامه است. این فلسفه شاهنامه و فلسفه فردوسی از زندگی است. بنابر این، کسانی که دوستدار آثار اخلاقی ، مانند «بوستان» سعدی و امثال او هستند ، از خواندن شاهنامه پیشمان نمیشوند.و بالاخره کسانی که دنبال ایرانیت،هستند؛شاهنامه سراسر سرود مهر ایران است . ما ایرانیت خود را مدیون این کتاب هستیم. اگر قرار باشد یک روزی کتابی بنویسند که تاریخچه و ساخت ملیت ما را نشان دهد ، باید از شاهنامه شروع کنند. شاهنامه چشمه درخت ملیت ماست.ریشه درخت ملیت ما از این چشمه آب میخورد.
سراسر شاهنامه پر از نصیحت و سفارش به زمامداران و سیاستمدارن است. به کسانی است که امور کشور ایران را در دست داشته و دارند و خواهند داشت.
در جایی خسروپرویز پیامی میفرستد برای شیرویه و به او میگوید:
که ایران چو باغی است خرم بهار شکفته همیشه گل کامگار
پر از نرگس وسیب و نار بهی چو پالیز گردد زمَردُم تهی
سِپَرغم یکایک ز بُن بَرکنند همان شاخ نار و بهی بشکنند
اگر بفکنی خیره دیوار باغ چه باغ و چه دشت و چه دریا،چه راغ
نگر تا تو دیوار او نفکنی دل و پشت ایرانیان نشکنی
کزان پس بود غارت و تاختن خُروش سوران و کین آختن
زن و کودک و بوم ایرانیان به اندیشه بد منه در میان
مراقب باش سرنوشت مردم این کشور را فدای بلند پروازیها و آزمندیهای خود نکنی. این بیت،شاه بیتی است که باید آن را با آب زر نوشت و از امروز تا زمانی که ایران است،در اتاق کار تمام دولت مردان، حتا در مراکز علمی و پژوهشی و
در خانه همه ایرانیان آویخت تا هرروز در مقابل چشم ما باشد .
زن و کودک و بوم و ایرانیان به اندیشه بد منه در میان
وقتی این قطعه را میخواندم چنان تحت تاثیر قرار گرفتم
که یک رباعی گفتم . البته بنده شاعر نیستم
و تنها گاه گاهی رباعی میگویم که مضمون آنها توصیف
عشق و زیباییست و با حماسه هیچ کاری ندارد؛
ولی این رباعی میهنی است.
این را بخوانم و به سخنانام پایان دهم .
یک بار دیگر پیش از آن ، از همه دوستانی
که برای این برنامه زحمت کشیدهاند، قدم رنجه کرده
و تشریف آورده اند،تشکر میکنم.
ایران غم تو چو بر دلم رای کند کار دم نی نواز با نای کند
هرگوشهی تو که اجنبی جای کند صد گوشهی جسم و جان من وای کند
پس از پایان سخنرانی دکتر خالقی ،علی دهباشی دبیرجسله از
وی خواست تا به رسم مراسم رونمایی ،نخستین نسخههای مجلدات
شاهنامهی چاپ کانون فردوسی،وابسته به مرکز پژوهشهای ایرانی اسلامی
را برای کتابخانه مرکز دایرةالمعارف اسلامی امضاء کند.
پایان بخش این مراسم شاهنامه خوانی" امیر صادقی" بود.
خوبی شد که حاضران اقدام به گرفتن عکس یادگاری کنند.
* برای مشاهده عکس های این مراسم اینجا اشاره کنید.
منبع