http://www.sarzaminelabkhandha.blogfa.com/

نقاشی گرافیتی(نقاشی واژه های شخصی بررروی دیوار*)لینک با توضیحات بیشتر:
www.kolahstudio.com//wbr>Urban/Wgraffiti.htm
***
کاش عاشق بودم
کاش یک لحظه از تنهاییم
را بر کسی تقسیم میکردم
کاش
یک روز خوشم را در کسی ضرب،
یا غمم را از نگاهی تفریق!
واژه هایم کاش رنگ دیگری میداشتند،
لیک صد افسوس:
«واژه ار رنگ کسی داشت ز خود بیگانه است»
واژه ام من، واژه ای آزاد!عشق من همپایه ی مرگ است.کاش می مردم!
نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم آذر ۱۳۸۶
توسط:SAM :
هستی عشق:
واژگان همه آمده بودند ، همگی آمده بودند که هستی گیرند ،همه می دانستند بدون معلم پیرشان بی معنایند ، بی وجودند و هستی شان در گرو جوهر جان این معلم پیر است . همگی برای هم رکابیش تقلا می کردند سطرها به ردیف ایستاده بودند و انتظار شنیدن صدای قلم ،این توانا پیامبر ، این والا وامدار میراث قرنها ، این بزرگ معلم را می کشیدند و قلم ، این پیر ، این ساده فرهیخته برای گفتن آخرین سخنانش ،نه سخن نه ، آخرین شعرهایش یا شاید آخرین آیاتش آمده بود ، قرنها گفتن و نوشتنو از جوهره جان خود حقایق ها خلق کردن ،رمقی برایش باقی نگذارده بود و حال همه شور بودبرای سرودن آخرین واژه هایش ، جسم نحیفش را که آخرین قطرات خونش به آن رمقی داده بود با خود می کشید . واژگان همه به هلهله برخاستند و از دیدن این معلم پیر به سما آمدند ،همه برای بودن آمده بودند ، همه آمده بودند تا با آخرین جوهره جان قلم معنا یابند ،همه آمده بودند که هستی گیرند ، همه آمده بودند بدون آنکه بدانند هستی شان و بودنشان معنای نبود و نیستی معلمشان است . اما قلم این آموزگار بزرگ تاریخ برای نگارگری آخرش آمده بود ، قلم روبروی سطرها و واژگان ایستاد و با آخرین جرعه جانش بر سطرها نگاشت : دوستی ، عشق ، آزادی ، .... و چون درونش تهی شد از هر چه تعلقات و چون از تمام هستی اشگذشت برای آموختن ، ساختن و ....دیگر برای بودن در دنیا بزرگ بود و رفت به سادگی آمدنش .
تقدیم به کسی که در زمینه کاری برایم راهگشا بودندو همیشه به یاد مهربانیهایشان هستم هرچقدر هم دور باشند . از وبلاگ برتر از پرواز - شیدا:
واما واژه چیست؟
فرهنگ در ظرف واژه سازى = ارائه شده به بانک توسط: سحر میرشاهی
الهه ارومیه
بنابه تعریف دایرة المعارف ویکى پیدیا (۲۰۰۴)«نوواژه، واژه اى است که بتازگى ابداع شده است یا مى توان آن را عمل ساخت یک واژه یا گروه دانست.
«همچنین نوواژگى مى تواند مستلزم کاربرد واژه هاى قدیمى در معنایى تازه باشد مانند این که به واژه ها یا گروه هاى موجود معنایى تازه ببخشیم. نوواژه ها در شناسایى اختراعات ، پدیده اى نو یا ایده هاى قدیمى که در بافت فرهنگى تازه اى به کار رفته اند،نیز مى توانند مفید باشند. »فرهنگ راتلج (۳۲۴:1996)
نوواژه را عبارت (واژه یا گروه) زبانى اى مى داندکه بتازگى ساخته شده است و بیشتر مردم یک جامعه آن راعبارتى تازه مى دانند که براى اشاره به شیئى جدید یا موضوعى تازه در فناورى، صنعت، سیاست، فرهنگ یا علم به کار مى رود و بین ساخت یک عبارت تازه ,براساس تک واژه ها ی قابل دسترس و قواعد ساخت واژه،انتقال معنایى و قرض گیرى از زبان هاى دیگر تمایز قائل مى شودومعتقد است که این ۳ منبع را نمى توان به طور کامل ازهم جدا کرد و چهارمین مورد نوواژه را ساخت استعارىیک عبارت معرفى مى کند.
اما کابره نیز به نقل از رى نوواژگى را اینگونهتعریف مى کند:
«واژه گزینى به عنوان یک فرایند، مفهومى واضح و مسلم است
هرچند پیچیده و براى توصیف دشوار است، برعکس نوواژهبه عنوان محصول این فرایند بسیار مبهم است.
نوواژه بیشتر نامى بحث برانگیز است که به یک عنصرواژگانى در مقابل مفهومى واضح داده مى شود.
من آن را مفهوم گونه مى نامم زیرا حاصل عقیده اى نسبى و حتى ذهنى است که به تعریف آن مربوط مى شود و این تعریف براساس تازگى عینى آن نیست،بلکه بر اساس احساس نوظهور بودن آن است.»(رى، ۱۹۸۸)
همان طور که اظهارات رى به وضوح نشان مى دهند،واژه گزینى مفهومى به طورکامل محدود شده است.
با این حال توصیف یک قطعه خاص به عنوان نوساخته آسان نیست، مگر آن که به برخى نکات که از نظر ماهیتى دلبخواهى هستند، توجه کنیم. سپس کابره راهکارهایى براى تشخیص یک واحد به عنوان نوواژه ارائه مى دهد.
راه هاى تشخیص یک نوواژه
چند راهکار ممکن براى تعیین این که یک واحد، نوواژه اى را مى سازدیا خیر، وجود دارد:
الف) در زمانى: یک واحد در صورتى نوواژه است که بتازگى پیدا شده باشد. مانند دورنگار
ب) فرهنگ نگارى: یک واحد در صورتى نوواژه است که در فرهنگ هاى
لغات موجود نباشد. در اینجا اشاره به این نکته لازم است که هرچند مصوبات فرهنگستان زبان و ادب فارسى در کتابى جمع آورى شده به نام «فرهنگ واژه هاى مصوب فرهنگستان»،
این واژه ها فقط جنبه پیشنهادى دارند و در فرهنگ هاى معتبر مانند «فرهنگ سخن» یافت نمى شوند.
بنابراین مى توان آنها را نوواژه محسوب کرد.
ج) بى ثباتى نظام مند: یک واحد در صورتى نوواژه است که داراى نشانه هاى بى ثباتى صورى(مانند نشانه هاى ساختى، نوشتارى و آوایى) یا بى ثباتى معنایى باشد.
د) روانشناسى: یک واحد در صورتى نوواژه است که گویشور،آن را به عنوان واحدى تازه درک کند. مانند واژه «تندپز» که براى «ماکروویو» گزیده شده است.
این معیارها که متقابلاً جامع نیستند، نتایج یکسانى به دست نمى دهند و در بافت هاى یکسان به کار نمى روند. واژه گزینان به ظاهرمختصه فرهنگ نگارى را بعنوان نظام مندترین مختصه براى تعیین نوواژه بودن یا نبودن یک واحد واژگانى تأیید مى کنند.با توجه به این معیار یک اصطلاح در صورتى نوواژه است که در پیکره فرهنگ که به عنوان پیکره مرجع برگزیده شده،وجود نداشته باشد. طبقه بندى نوواژه ها نمى تواندبراساس یک معیار واحد باشد بلکه باید چند بُعدى باشد.
انواع مختلف نوواژه ها در زیر برطبق آنکه بر چه اساسى هستند، مشخص شده اند. (کابره، ۲۰۵:۱۹۹۲)
از نظر تعلق آنها به زبان عام،بین دو گروه بزرگ نوواژه هاى واژگانى، تمایز وجود دارد و داراى رفتار متفاوتى اند:
۱- نوواژه هایى که در زبان عام به کار مى روند(نوواژه هاى واقعى)
۲- آنهایى که در زبان هاى تخصصى به کار مى روند( نوواژه گونه).
این نوواژه ها داراى ویژگى هاى متفاوتى اند:
الف) در ساخت آنها ب) در کارکرد اولیه آنها
ج) درارتباط آنها با مترادف هایشان
د) در منابعى که براى ساخت واژه ها مطلوبند.
هـ)در تداوم آنها در زبان و)در روشى که آنها در آن نظام با هم وجود دارند. )
ز)در روشى که با نظامهاى دیگر ارتباط دارند و نوواژه هاى واژگانى در زبان عام،
در مقابل نوواژه گونه هایا نوواژه هاى اصطلاحى، مى توانند با عوامل زیر توصیف شوند:
۱- به طور معمول خودجوش هستند به عبارت دیگر
بى هیچ دلیل روشنى پدید مى آیند و به ظاهر سطحى وگذرا هستند اما نوواژه گونه ها به دلیل نیاز به یک نامبه وجود مى آیند و بادوام ترند.
درباره نوواژه هاى زبان عام یا نوواژه هاى واقعى یا همان نوواژه هاى واژگانى مى توان به واژه هایى مانند تریپ داشتن به معناى دعوا داشتن وچاى شیرین به معناى کسى کهبراى تملق خبرچینى مى کند،
اشاره کرد که در کتاب «فرهنگ لغات زبان مخفى»جمع آورى شده اند و داراى ویژگى سطحى و گذرا بودن،هستند.
اما درباره نوواژه گونه ها شاید بتوان به واژه های پیشنهادى فرهنگستان زبان اشاره کرد که در واقع براى نامگذارى پدیده هاو مفاهیم نو در زمینه هاى مختلف، وضع شده اند و بسیارى از آنها نیز در علوم مختلف رواج یافته اند.البته از آنجایى که این مفاهیم در جامعه ما پدید نیامده اندو این واژه ها جنبه پیشنهادى دارند، آنها را نوواژهدر نظر گرفته ایم.
۲- نوواژه هاى واژگانى تحت تأثیر مترادف ها ,قرار ندارند
اما به طورمعمول با مترادف ها با هم وجود دارندو به عنوان ویژگى تقابلى نیاز به ارزش سبکى خاصى دارند ،اما نوواژه گونه هامترادف نمى پذیرند زیرا این امرمى تواند بازده ارتباطى را مختل کند.
درباره بخش اول این عامل نیز مى توان به واژه هاى جمع آورى شده در کتاب فرهنگ لغاتزبان مخفى اشاره کرد که در انتهاى کتاب حوزه مترادفهامشخص شده و براى یک واژه گاه تا ۲۸ مترادف عنوان شده است.
۳- این نوواژه ها به ایجاز صورى گرایش دارند اما بسیارى از نوواژه گونه ها گروه هستند.
۴- بیشتر به صورت هاى قدیمى و گویشى زبانو واژه هاى قرضى متوسل مى شوند تا به واژه هاى مرکبى که بر اساس زبان هاىنئوکلاسیک اند. اگر بخواهیم از این عامل در زبان فارسى
نمونه اى بیاوریم،مى توانیم به قرار دادن واژه گرمخانه در مقابل واژه «سونا» اشاره کنیم که واژه گرمخانه
در معناى قدیمى خود در فرهنگ دهخدا به عنوان محلى در حمام هاى قدیمى آمده است.
۵- نوواژه گونه ها براى آن که بین المللى شوند،ساخته شده اند،اما فراتر از زبانى که در آن ایجاد شده اند، گسترش نمى یابند.
البته این اصل درباره واژه هایى از زبان تخصصى است که به وسیله صاحبان یک پدیده یا مفهوم تازه ساخته شده اند. هر چند قسمت نخست آن درباره نوواژه هاى واژگانى صادق است. برخلاف نوواژه هاى واژگانى، نوواژه گونه ها نمى توانند از ویژگى هایى که از این اصطلاحات انتظار مى رود، جدا شوند, یعنى از نبود ابهام، ارجاع واحد، تعلق به یک رشته خاص، ثبات، سازگارى با الگوهاى ساخت اصطلاحى موجود باوجوداین تفاوت ها و این که راندو مى گوید که تفاوت
بین این ۲ نوع نوواژه روشن است،جدا کردن این ۲ نوع از هم دشوار است.نوواژه ها براى نقش شان مى توانند به انواع ارجاعىیا بیانى طبقه بندى شوند. نوواژه هاى ارجاعى ایجاد مى شوند،
زیرا مورد نیازند به عبارت دیگردریک رشته خاص خلأیى وجود دارد که باید پر شود.
نوواژه هاى بیانى فقط به این علت به وجود مى آیند که صورت هاى بیانى تازه اى را در گفتمان ایجاد نمایند.(کابره، ۱۹۹۲: ۲۰۶).
اسباب و علل ظهور نو واژگى
۱- تحول و تظریف فرهنگى
نوواژه ها به ظاهر در فرهنگ هایى که به سرعت در حال تغییرند و نیز در موقعیت هایى که انتشار اطلاعات در آن سریع صورت مى گیرد،رخ مى دهند. نوواژه ها بیشتر با ترکیب واژه هاى موجود یا با دادن پیشوندها و پسوندهاى منحصر به فرد و نو، به واژه ها خلق مى شوند و آنهایى که واژه هاى دو رگه هستند بیشتر کوتاه شده به کار مى روند. نوواژه ها را از طریق اختصار سازى یا سرواژه سازىو با هم قافیه ساختن تعمدى با واژه هاى موجود یا تنهااز طریق بازى با آواها مى توان ساخت.
نوواژه ها بیشتر به وسیله رسانه هاى گروهى، اینترنت یا دهان به دهان بخصوص از طریق جوانان به عموم جامعه معرفى مى شوند.
هر واژ ه اى در یک زبان، زمانى نوواژه بوده است هرچند با گذشت زمان و پذیرش مردم دیگر نوواژه محسوب نمى شود. نوواژه ها بیشتر به عنوان بخشى از زبان پذیرفته مى شوند.
اما گاهى نیز کاربرد رایج خود را از دست مى دهندو این امر که یک نوواژه بخشى از زبان شود یا خیر، به عوامل متعددى بستگى داردکه شاید مهم ترین آنها پذیرش همه مردم باشد.
البته پذیرش متخصصان و به کار رفتن در فرهنگ هاى لغت ,بر این اساس که آیا پدیده مورد توصیف نوواژه،رواج مى یابد تا به توصیف نیاز داشته باشد یا خیر،نیز در این امر نقش دارد. اما رواج یک واژه اگربه طریقى مشخص به واژه یا واژه هاى دیگر شبیه نباشد، امرى غیرمعمول است(هرچند در پاره اى موارد واژه هاى عجیب و نو موفق مى شوند،زیرا پشت آنها ایده اى به یادماندنى یا هیجان انگیز قرار دارد)هنگامى که یک واژه یا گروه، تازگى خود را از دست مى دهد،دیگر نوواژه محسوب نمى شود هر چند که ممکن است چند دهه به طول انجامد تا واژه اى، قدیمى شود.
عقاید متفاوتى درباره این که یک واژه باید چه مدت عمر کند تا دیگر نوواژه به حساب نیاید، وجود داردکه پذیرش فرهنگى در این مورد بیشتر از گذشت زمان حائز اهمیت است.
رضا منصورى (۱۳۷۸) نیز واژه گزینى را استاندارد کردن واژگان علمى مى داند و مى گوید:«به طور معمول ورود واژه هایى بیگانه به زبان فارسى نمودى از تهاجم فرهنگىعنوان مى شود.