بتو نامه مینویسم! (ترانه)
بتو نامه مینویسم ، از همه حرف نگفته
ازتموم لحظه هائی ، که دل از جدائی گفته
بتو نامه مینویسم ، با یه بغض غم نشسته
با حریر آبی اشک ، با دلی که بد شکسته
بتو نامه مینویسم ، که بگم یدنیااشکم
پای عاشقی همیشه دلی گریون سرشکم
بتو نامه مینویسم که دیگه خم شده پشتم
اما اشکامو واسه تو، پای هر شعری نوشتم
بتو نامه مینویسم ؛ که بدونی بیقرارم
توی زندگی وبودن ،چیزی جز تو کم ندارم
بتو نامه مینویسم که منو دوسم نداشتی
رفتی و رو قلب زارم ، داغ عشقتو گذاشتی
بتو نامه مینویسم ، که بیاد من نموندی
توی خاکستر غمها ،هیزم دلو سوزوندی
بتو نامه مینویسم ، که منو تنها گذاشتی
رفتی وُواسه دل من ، حتی فردائی نزاشتی
بتو نامه مینویسم ، که بدونِ تو هلاکم
اگه اینجوری بمونه، بادلم به زیر خاکم
بتو نامه مینویسم که زدل صبوری رفته
منکه صادقانه گفتم واسه من جدائی سخته!
بتو نامه مینویسم ، تا بگم نرفته برگرد!
که دلم نمونه تنها ، غمزده با اینهمه درد
بتو نامه مینویسم که اگه راهت جدا شد
اما بی تو تا همیشه ، روزگار من سیا شد
بتو نامه مینویسم ، که دل از توگرچه دوره
اما از درد جدائی، بی تو پاهام لب گوره
بتو نامه مینویسم : که دوست دارم همیشه
گرچه زندگی واسه من ، بی تو زندگی نمیشه
بتو نامه مینویسم چون میدونم دیگه رفتی!
با نیومدن سراغم ! همه حرفاتو گفتی!!!
گرچه بی توروزگارم مثه شبهام سوت وکوره
اما قلبت اگه شاده ! باشه !اینجوری قبوله!!
بتو نامه مینویسم : پس بگم خدا به همرات
مرگ من شاید بمونه ، توی خاطرات فردات!!!
بتو نامه مینویسم با یه عشقی توُ دعاهام:
ای خدا... باشی کنارش، ....
گرچه .... ؛من؛... همیشه تنهام!!!
گرچه... ؛من؛..... همیشه تنهام!!!
جمعه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۷
ســروده فـــرزانه شـــیدا
ــــــــــــــــ
دلسوخته از حدیث ویران تـنم
تا کی بدل سوخته فریاد زنـم؟!
هرروز به نامًِ نامی عشق... خـــدا
افسرده شدم ، بپای دل می شـکنم!!!
شنبه ۷اردیبهشت ۱۳۸۷- ف.شیدا