شـعر وادبـیات /هـنری -اجتماعی - جستجوگر(f.sh)

شعر وادبیات از شاعران همراه با مطالب گوناگون

شـعر وادبـیات /هـنری -اجتماعی - جستجوگر(f.sh)

شعر وادبیات از شاعران همراه با مطالب گوناگون

نازنینا

 
 
 
نازنینا ناز کم کن که اگر ناز کنی
 
 
با همین ناز مرا خانه براندازکنی
 
 
تومر مطربی ای ناز نگار دل من
 
 
که هر آندم بدلم تازه نوا ساز کنی؟!
 
 
چون روم از بر تو باز بنازم خوانی
 
 
چونکه آیم به برت شیطنت آغاز کنی
 
 
چون شنیدی که نیاز آورد این غمزه وناز
 
 
این کنی تا بدلم جای خودت باز کنی !
 
 
سروده ی فرزانه شیدا
 
 
چهارشنبه
 
۱۳۶۳/۲/۵
 

هراسی نیست -سروده ف.شیدا

 
 
 
مرا تا دل سپردن های یک عاشق ببر با خود...
 

و بگذارم ...
 

که سر برسینه ات یکدم بیآسایم
 

وبا قلبم بگو از اوج پرواز ی بسوی عشق...
 

که هرگز دل نمی ترسد بگیرد اوج پروازی!
 

مرا از عاشقی هرگز هراسی نیست!
 

مرا ترس از دم تقدیر غمگینی ست..
 

که قلب آسمانش را نیابم...
 

همچو روح آبی ام بی تکه های ابر غمناکی!
 

و تنهائی بخواند....
 

قصه ء شب را بگوش قلب غمگینم !
 

مرا ترس از شب غمگین تنهائیست...
 

که در آن...
 


سوسوی صدها ستاره میدرخشد در کنار ماه
 

ولی حتی یکی از اینهمه کوکب ...
 

برای بخت غمگین دل من نیست !!
 

مرا با خود ببر تا آسمان آبی عشقی...
 

که در آن قصهء پروازهای عاشقی ها را...
 

هراس یک قفس یا تیر دشمن نیست !
 

مرا با خود ببر در فصل کوچ مرغک پرواز...
 

که راهش گرچه طولانی...
 

ولی پرواز بالش را نهایت نیست ...
 

مگر تا مقصد آن لانه ء عشقی
 

که هرگز قلب او را بی سبب نشکست
 

به کنج بودنی آرام !!

 

مرا در بیکران عشق خود آنگونه راهی کن
 

که پروازم ...
 

فقط تا لانهء عشق تو پروازیست
 

پُر از شوق رسیدنهای دل...
 

در مرز شور واشتیاق با تو بودن ها !
 

دلم لبریز عشقی غرق غوغاهاست !
 

هراس من ولی عشق وتمنا نیست!
 

هراسم بی تو ماندن در غروب کوچ پروازی است
 

مبادا بی تو پر گیرم به ناچاری...
 

به اوج بیکسی های دلی غمگین ... به تنهائی !
 

مرا از عاشقی هرگز هراسی نیست...
 

که دل خود بیکران عشق ورویاهاست !
 

و بگذارم ...
 

و بگذارم که در اوج همان پرواز
 

به پیوندی دگر در تو درآمیزم
 

به وقت دل سپردن ها !

 

وگر مرغ دلم سر را فرو برده ست
 

به زیر پال پروازش به غمگینی
 

ز آنرو نیست ...
 

که میترسد بگیرد اوج پروازی!!


 

مرا از عاشقی هرگز هراسی نیست !!!
 

که پروازم پُر از بال سپید مرغهای
 

راهی کوچ است
 


برای پَر زدن در آبی پرواز عشقی جاودان
 


آندم ... که هم پرواز بال پر زدنهایم
 

تو باشی ... تو.


18/ بهمن ماه1385
 
Farzaneh Sheida
 
 

فـرزانه شــیدا
 
 
 
برگرفته از سایت شعر نو:
 
 

دندان-اثری از میشل دامبواز-ترجمه خانم شیرین- سوئیس

 
 
دندان زیبا
 
 
دندان، با لبخندی شیرین
 

خود را می نمایاند
 

همانند الماس مشرق زمین
 

دندانی که طبیعت
 

چه زیبا بهم پیوسته
 

دندان سپید همانند
 

برف و بلور
 

همانند عاج سپید
 

دندان خوش عطر
 

همانند صمغ معطر
 

دندانی که زیباییش سلطنتی است
 

دندانی که همانند مروارید
 

دهانی زیبا میافریند
 

دندانی که پنهان و نمایان میشود


زمانی که نمایان میشوی
 

ذره ای از وجود الهی هستی
 

اما زمانیکه پنهان میگردی
 

زیبایی رنگ میبازد
 

زیرا این افتخار تست
 

که همچون مرواریدی ناب بدرخشی
 

همچون سیارگان اسمان
 

و تابنده تر از ماه تابان
 

که در دنیا بی همتاست
 

و به زیبایی و کمال تست
 
 

از همان لحظات نخستین که تورا نگریستم
 
 

از شادی در پوست نمی گنجیدم


و اما
 

مواظب باش تو را نکشند
 

زیرا با کشیدن تو زیبایی را
 

در همه ی ابعادش خواهند کشید.
 


ترجمه از فرانسه
 

اثری از میشل دامبواز

 
ترجمه خانم شیرین- سوئیس
 
 
 
 
 برگرفته از سایت شعر نو
 
 

بتو نامه مینویسم سروده ای از ف.شیدا

 
 
بتو نامه مینویسم! (ترانه)
بتو نامه مینویسم ‌،‌ از همه حرف نگفته

ازتموم لحظه هائی ، که دل از جدائی گفته


بتو نامه مینویسم ، با یه بغض غم نشسته

با حریر آبی اشک ، با دلی که بد شکسته


بتو نامه مینویسم ، که بگم یدنیااشکم

پای عاشقی همیشه دلی گریون سرشکم


بتو نامه مینویسم که دیگه خم شده پشتم

اما اشکامو واسه تو، پای هر شعری نوشتم


بتو نامه مینویسم ؛ که بدونی بیقرارم

توی زندگی وبودن ،چیزی جز تو کم ندارم


بتو نامه مینویسم که منو دوسم نداشتی

رفتی و رو قلب زارم ، داغ عشقتو گذاشتی


بتو نامه مینویسم ، که بیاد من نموندی

توی خاکستر غمها ،هیزم دلو سوزوندی


بتو نامه مینویسم ، که منو تنها گذاشتی

رفتی وُواسه دل من ، حتی فردائی نزاشتی


بتو نامه مینویسم ، که بدونِ تو هلاکم

اگه اینجوری بمونه، ‌بادلم به زیر خاکم


بتو نامه مینویسم که زدل صبوری رفته

منکه صادقانه گفتم واسه من جدائی سخته!


بتو نامه مینویسم ، تا بگم نرفته برگرد!

که دلم نمونه تنها ، غمزده با اینهمه درد


بتو نامه مینویسم که اگه راهت جدا شد

اما بی تو تا همیشه ، روزگار من سیا شد


بتو نامه مینویسم ، که دل از توگرچه دوره

اما از درد جدائی، بی تو پاهام لب گوره


بتو نامه مینویسم : که دوست دارم همیشه

گرچه زندگی واسه من ، بی تو زندگی نمیشه


بتو نامه مینویسم چون میدونم دیگه رفتی!

با نیومدن سراغم ! همه حرفاتو گفتی!!!


گرچه بی توروزگارم مثه شبهام سوت وکوره

اما قلبت اگه شاده ! باشه !اینجوری قبوله!!


بتو نامه مینویسم : پس بگم خدا به همرات

مرگ من شاید بمونه ، توی خاطرات فردات!!!


بتو نامه مینویسم با یه عشقی توُ دعاهام:

ای خدا... باشی کنارش، ....

‌گرچه .... ؛من؛... همیشه تنهام!!!

‌گرچه... ؛من؛..... همیشه تنهام!!!


جمعه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۷

ســروده فـــرزانه شـــیدا

ــــــــــــــــ

دلسوخته از حدیث ویران تـنم

تا کی بدل سوخته فریاد زنـم؟!

هرروز به نامًِ نامی عشق... خـــدا

افسرده شدم ، بپای دل می شـکنم!!!

شنبه ۷اردیبهشت ۱۳۸۷- ف.شیدا