باغبون نچین گلا رو ، تو خودت اونها رو کاشتی
شب و روز پاشون نشستی ، غم دیگه ای نداشتی
بوسه دادی هر گلی رو ، با یه قلب پر محبت
توی گلبرگای هر گل ، قصهء عشق و نوشتی
حالا که گلا در او مد ، چرا چیدی این گلا رو
گل که باورش نمیشه ، چیدن این شاخه ها رو !!
گلدونای آب نمی خواد ، با گلای باغچه پر شه!!
گل که ازیادش نمیره ، اونهمه وفا و مهر رو!!
میشه پژمرده تو گلدون ، اگه شاخه شو بچینی
ا گه هر روز مثه دیروز ، تو نیای اونو ببینی
اون برای تو شکفته ، چونکه عاشقش تو بودی
همه امیدش تو بودی که بیای پیشش بشینی
حالا تو گلدون آبی روی میزی تنها مونده
هی داره پژمرده میشه ، بسکه اسم ترو خونده
اگه تابحال نمرده، واسه چشم براهی هاشه
داره گلبرگاش میریزه ، دونه دونه در کنارش
ا ما اون چیزی ندیده ، جز همون چهرهء یارش
یاد وخاطرات یاری که نوازش بوده کارش
باغبون نبر تواز یاد ، اونهمه مهری که داشتی
زدی قلبشم شکستی ، تا چیدی شاخهء عشقو
تهیه و تنظیم اشعار : ف . شیدا...شیواااااماهیچ
http://fsheidaaa.persianblog.ir/