نام کامل: سجاد هفشجان
کاتب :ساها saha
گاه انقدر سنگش را به سینه میزد که سینه اش کبود میشد
میگفت ارزش دارد
یک قالب پنیر ونان سنگک ارزش بی نهایت داشت
تا سنگی که تق و تق به در و دیوار میزد
چون گاهی که خسته میشد در و دیوار را هم ارزشمند می کرد
همه خردمند صدایش میکردند
اسم کوچکش بانو بود
سرجمع بانو خردمن صدایش می کردند
گفته بودند پیشتر گل اندام صدایش می کردند
حال به دوره سانتی مانتال به قول باجی شایده جور دیگر
از زرگری و جواهر بگیر تا سیر کردن شکم مسافر و رهگذر
چند وقتیست در چار سوق بازار
کیسه محبت می دوزد و می فروشد
به قول پسرک....ساها را می گویم
بانو یه من خرد چند...؟
ساها saha